نقد فیلم گرگ تنها Lone Wolf
اثری تجربی که قصهاش مشکل داشت. نقد فیلم گرگ تنها Lone Wolf
خلاصه داستان:
در آیندهای نزدیک در ملبورن که فساد دولت را فرا گرفته است، گروهی از فعالان کوچک برنامهای را طراحی میکنند تا با فساد مبارزه کنند و …
▪️نام انگلیسی: Lone Wolf
▪️نام فارسی: گرگ تنها
▪️محصول: ۲۰۲۱ – استرالیا
▪️ژانر: جنایی، هیجانانگیز، تجربی
▪️امتیاز: ۱.۵ از ۴ – 〇〇◐⬤
نقد فیلم گرگ تنها Lone Wolf
مصطفی ملکی
از زمانی که آلودگیهای محیط زیستی به مرز اخطار رسیدهاند و کشورهای بزرگ دنیا و بهخصوص اعضای گروه ۲۰ چندان توجهی به این تغییرات ندارند، برخی از فعالان ایدهآلگرای محیط زیست تبدیل به آنارشیستهایی خشن شدهاند.
گاه شاهد هستیم که در بین یک مسابقهی فوتبال، فردی خود را به تیر دروازه میبندد و اعتراض خود را به آلودگی محیط زیست اینگونه نشان میدهد. فیلم جدید «جاناتان اوگِلوی» با نگاهی تجربی سعی دارد زندگی عدهای از آنارشیستها را بهتصویر بکشد.
«وینی» بههمراه دوستپسرش، «کانرد»، و برادرش، «استیوی»، یک کتابفروشی را اداره میکنند. این کتابفروشی در اصل محل ملاقات اعضای این گروه فعال محیط زیست است. آنها قصد دارند عملیاتی را در آستانهی جلسهی سران کشورهای گروه ۲۰ انجام دهند. از آن سو دولت نیز بیکار ننشسته است و قصد دارد از طریق دوربینهای مداربسته به زندگی آنها نفوذ کند.
در اینجا بحث دیگری پیش میآید که پس از سال ۲۰۰۱ و عملیات تروریستی در نیویورک سر زبانها افتاد؛ دخالت دولت در زندگی خصوصی شهروندان عادی. بسیاری از همان ابتدا خط باریک بین مرز خصوصی زندگی و ترس دولتها از حملهی تروریستی که در نتیجهی آن همهی دوربینهای مداربسته را رصد میکرد پررنگ کردند. اما دولتها در نظر مردمان بسیار غیر قابل اعتماد بودند.
از همان سالها مستندهای گوناگون و آثار داستانی زیادی در این باب روی پرده رفت. حتی جاناتان نولان با همین درونمایه سریالی با نام «فرد مورد نظر» ساخت.
فیلم «گرگ تنها» نیز قصد دارد با کمترین استفاده از دوربین و در عوض بهکار بستن دوربینهای مداربسته و موبایل و تلویزیونهای هوشمند پیامی را به مخاطب خود انتقال دهد؛ شما در هر حال زیر نظر هستید. اما تمرکز زیاد کارگردان روی این مسئلهی تکنیکی باعث شده روایت او نتواند دچار آن انسجام شود. هر چند بازی خوب بازیگران فیلم تا حدی این نقص را پوشانده، اما در کلیت اثر میتوان این نقص را بهوضوح دید.
کارگردانی
کارگردان برخلاف بسیاری از آثار سینمای تجربی، استفادهی زیبایی از این همه زاویهدوربین کرده است. این زاویهها مخاطب را دچار خستگی نمیکنند. این مورد زمانی اهمیت پیدا میکند که بدانیم روایت بسیار ضعیفی در حال تصویر شدن است.
پس اینجا وظیفهی اصلی روی دوش نماهایی است که دوربین میگیرد. فیلم آخر ابل فرارا در باب دوران کرونا و جهان سیاهی که ما را فرا گرفته بهیاد بیاورید. فرارا نیز در حال به رخ کشیدن یک اثر تجربی بود. اما تفاوت او با کارگردان استرالیایی در این بود که قصه گفتن میدانست. روایت او نقطهعطف داشت، مخاطب را مضطرب، هیجانزده و حتی آشفته میکرد. اما فیلم آقای اوگلوی این خاصیت را ندارد. تصاویر قدرت دارند، اما قصهای روایت نمیشود.
فیلم آقای اوگلوی یک اثر قابل اعتنا برای دانشجویان فیلمسازی برای استفاده از این همه تنوع زاویهدوربین خواهد بود. اما مخاطب عادی سینما احتمالاً نتواند وارد فیلم شود و خود را از آن جدا کند. در هر حال سینما با همین آثار تجربی زندگی میکند و هر کدام از این آثار میتوانند نگاه تکنیکی سینماگران جوان را ارتقا دهد.