نقش صدا در سینما و بررسی چند فیلم / صدا در سیما
? نقش و تاثیر صدا در سینما را در این نوشته بررسی خواهیم کرد.
نمونه سکانس هایی که در متن به آنها اشاره شده است را میتوانید در کانال تلگرام ببینید.
اهمیت صدا
دیدن یک فیلم بدون صدا هیچ لطفی ندارد.
حتی درباره فیلمهای صامت که چون گفت و گویی در آنها نبود این اسم را انتخاب کرده اند هم به نوعی جلوه های صوتی یا موسیقی وجود داشت.
به طور کلی غیر از صدای دیالوگ ، موسیقی و گفت و گوهایی که خارج از تصویر شنیده میشود، همه صداهای دیگر به عنوان جلوههای صوتی در سینما شناخته میشوند.
مثال از نقش صدا در سینما
انواع استفاده از صدا یا قطع صدا یا موسیقی در ایجاد احساسی از تعلیق و جذابیت وتاثیر قطع صدا بر القای احساسات را در فیلم پدرخوانده قسمت سوم می توان دید.
? در این سکانس زمانیکه دختر مایکل روی پله های اپرا به قتل میرسد، مایکل فریاد میزند ولی برای لحظهای هیچ صدایی از گلوی او بیرون نمیاد و ما چیزی نمیشنویم.
گویی که شدت فاجعه و مهابت حادثه او را لال کردهاست.
و این انتخاب و هنر کارگردان است که تصمیم میگیرد برای القای معنا با قطع صدا در لحظه ای مهم حساسیت عاطفی را دوچندان کند.
مثال دیگر نقش صدا در سینما از سریال بازی تاج و تخت
? سکانسی از مبارزه شمشیرزنی آریا و برین در سریال بازی تاج و تخت را می بینید.
در یک دوم نخست از این مبارزه موسیقی نیست.
و تنها زمانی موسیقی اضافه میشود که آریا در اوج ناباوری تماشاچیان او در آن صحنه یعنی: برین، سانسا و لیتر فینگر دوباره از جایش بلند میشود و به مبارزه ادامه میدهد.
وجود موسیقی و ضرباهنگی که صدایی همچون کوبیدن بر طبل دارد، به عینیت درآوردن احساس هیجان، ترس، تپش قلب و نگرانی همه شخصیت هایی هست که در حال دیدن آریا هستند.
یکی از دیدن این صحنه به وجد آمده و خوشحال است و دیگری به شدت احساس خطر کردهاست و این موسیقی هست که به این احساسات دامن زده.
و بعد هم دوباره کارگردان می داند چه زمانی باید موسیقی را قطع کند.
و در واقع احساسات ما را در کنترل خودش داشته باشد و حواسش هست که از مسیر لذت و جذابیت به مسیر انجرافی کلیشه نیافتد.
جاییکه از سکانس چیزی باقی نماند جز یک صحنه و احساس خسته کننده.
در واقع با این قطع و وصل موسیقی شما را همچنان مشتاق و تشنه بیشتر تجربه کردن سکانس های این چنینی نگه میدارد.
نقش عنصر صدا و القا معنی در سینما
?صدا میتواند عنصر بسیار مهمی در القای معنی باشد.
در صحنه ای از فیلم پدرخوانده قسمت اول، درست قبل ازاینکه مایکل اولین قتل خودش را در رستوران انجام بدهد.
وقتی که داخل دستشویی میرود و اسلحه را برمیدارد، صدای غژ بلند و آزاردهنده ای میشنویم مثل اینکه در وجود مایکل چیزی فریاد میکشد.
اما در ظاهر تصویری که از او میبینیم این است که در آرامش کامل دستی به موهایش میکشد و بعد هم سر میز برمیگردد و آن فروشنده مواد مخدر و پلیس فاسد را میکشد.
?دو دلیل برای این صدا وجود دارد:
▪️دلیل ظاهری(عینی):
این است که رستوران در محلهای در نزدیکی آن قطار هوایی واقع شدهاست، پس ممکن است صدای قطار باشد.
▪️دلیل ذهنی(تلویحی و ثانویه):
این است که این صدای فریاد خشم و کینه مایکل است که در چهره آرام و بی احساس او ابدا نمودی ندارد.
انتقام + صدای ترمز قطار = القای حس خشم فروخورده بخشی از ذات مایکل که پشت نقاب چهرهای بی احساس مخفی شده بود، ناگهان با خشونتی افسار گسیخته آشکار میشود.
✔️نکته درباره صدا در این اثر سینما یی:
باید دقت داشته باشیم که درست است در واقعیت در آن منطقه قطاری رد میشود.
اما این انتخاب کارگردان است که زمانی فیلمبرداری را انجام بدهد که حتما صدای قطار در لحظه ای مناسب روی قاب و نمای خاصی همگام بشود.
تا به کمک این صدای واقعی، معنایی ثانویه و عمیق را به تماشاگر القا بکند.
مثال دیگر
?در فیلم M محصول سال 1931 از فریتز لانگ این صحنه را میبینیم.
مادری در انتظار دخترش است که از مدرسه برگردد.
او نگران و پریشان است زیرا که شنیدهاست قاتلی ناشناس در خیابانها میگردد و دختربچهها را میدزدد و به قتل میرساند.
با دانستن این قصه میزانسن (موقعیت بازیگرها در قاب تصویر و چیدمان تصویر) و تاثیر صدا بر تصویر را میتوانید بهتر تجسم کنید که:
مادر از پنجره به بیرون خم میشود ودخترش را صدا میزند:
الزی الزی .
اما روی پرده به جای تصویر الزی مجموعه تصاویری میبینیم از یک راه پله خالی، یک اتاق زیر شیروانی خالی، جای خالی الزی سر میزغذاخوری، توپِ بازیِ او روی چمن، و سرانجام بادکنکی که به سیم های برق گیر میکند و سپس رها میشود.
▪️این تصاویر و آن صدا انتخاب دلالتمندی است که بر وجود آیرونی یا طنزی تلخ تاکید میکند.
ما صدای مادر را میشنویم که دخترش را صدا میزند اما پاسخ او “تصاویری” است که جای خالی او را یادآوری میکند.
الزی هرگز برنمیگردد؛ درست مثل آن بادکنکی که یک لحظه به سیم برق گیر میکند و سپس همراه با باد به آسمان پر میکشد.
الزی نیز توسط یک دیوانه کودکآزار ربوده و کشته شدهاست.
? صدای خارج از تصویر چیست؟
voice-over
گفتاری که خارج از دید دوربین است و در گفتار میان شخصیتها هم نیست.
قانون نوشته شدهای نیست که به کارگردان بگوید در کدام و حالتی از روایت موقعیت باید از صدای خارج از تصویر استفاده کند یا زیرنویس بگذارد، یا اینکه هردو را کنار بگذارد و مطلب را به کمک همان دیالوگ به تماشاگر انتقال بدهد.
اما دو شکل اصلی صدای خارج از تصویر اینها هستند:
? راوی اول شخص
و
? راوی دانای کل
راوی اول شخص کسی است که درباره خودش حرف میزند و از “خیلی” وقایع باخبر است.
حتی چیزهایی که بیننده ندیده است و از آنها بی خبر هست را هم میداند و تعریف میکند.
با همین توضیحات است که جذابیت و تعلیق در قصه ایجاد میشود.
مثل سکانس آغازین از فیلم زیبای آمریکایی محصول سال 1999 آمریکا به کارگردانی Sam Mendes
در این فیلم شخصیت اصلی داستان به طرز عجیبی به ما خبر میدهد که در پایان این فیلم خواهد مرد!
مثال
سکانس آغازین از فیلم و تحلیل این سکانس، برای درک بهتر از مفهوم صدای خارج از تصویر یا همان راوی اول شخص انتخاب شده است.
در این قسمت از نقش صدا در سینما به تحلیل سکانس زیبای آمریکایی می پردازیم.
❓چرا این صدا با ما صحبت میکند:
یک رمان یا داستان نوشته شده باید در نخستین پاراگراف و یک فیلم باید در نخستین سکانس مخاطب را جذب کند و به اصطلاح او را درگیر روایت کند، تا برایش جذاب باشد که قصه را دنبال کند.
در آغاز فیلم زیبای آمریکایی ، شخصیت اصلی داستان با گفتن این جمله که من در کمتر از یک سال خواهم مرد، به تماشاگر شوک میدهد و برایش این سوال را طرح میکند که:
چرا او خواهد مرد؟
مشکل از کجاست؟
همین سوالات باعث میشوند که تماشاگر داستان را دنبال کند.
با شخصیت اصلی داستان همراه شود و زندگی او را از زاویه نزدیکتر زیر نظر بگیرد تا بفهمد علت آن مرگ چه خواهد بود.
چون از شواهد امر برمیآید که این فرد در طبقه مرفه مردم آمریکاست، و خودش هم در سلامت جسمانی به سر میبرد و سنی ندارد.
پس دلیل مرگش چه میتواند باشد؟
انتخاب صدای شخصیت اصلی داستان برای روایت، تلاشی است برای ایجاد حس صمیمیت میان تماشاگر و او.
اینکه گویی او به جای خانواده و اطرافیانش ما را محرم خود دانسته و سفره دلش را برای ما باز کرده، و همین ما را به شنیدن ادامه داستان ترغیب میکند.
کلامِ راوی و نوع احساسات و کلماتی که استفاده میکند تعریفی از شخصیت او به ما میدهد.
ما را با نگاهی که به خانواده و زندگیش دارد آشنا میکند.
و اینها خودشان سرنخهایی هستند که برای کشف معمای راز قتل او به ما داده میشوند.
اینکه چرا زندگیش انقدر پر رنج و بی هیجان و عشق شده است.
یادمان باشد که راوی مُرده، پس ورود ما به زندگی او مانند ورود کارآگاهی است که وارد خانهای میشود تا علت قتلی را برسی کند.
و ما این شانس را داریم که از زبان خود مقتول ماجرا را بشنویم.
و این تکنیک به نوعی روش آشنایی زدایی است-اینکه چیزی خلافِ واقعیت رخداده- چیزی که اصلا در دنیای واقعی انتظارش را نداریم، که یک مرده، شرحی از آنچه که بر او رفته را تعریف کند و اینکه چه شد که به قتل رسید!
و همه اینها ممکن نبود، مگر با تکنیک استفاده از صدای خارج از تصویر که کارگردان برای روایت داستان خود برگزیدهاست.
راوی از رویاها و تصمیماتش با ما حرف میزند.
و ما متوجه این تلاش و او برای تغییر هستیم. درد او را میشنویم و در تصاویر نیز بدون دخالت او حقیقت را میبینیم.
?تحلیل این سکانس دو وجه دارد، یکی بررسی راوی و صدای خارج از تصویر و دیگری، بررسی مضمون کلی داستان و نشانههایی که در این نماها هستند، در پایین تر به این موارد اشاره میشود.
?رویای آمریکایی
?نماد پرچم آمریکا در تصویر
?استفاده از پنجره در القای معنا
?همه آنچه که تعریفی از آمریکا محسوب میشود، خانواده، شغل، ظاهر، مذهب، رسانه
این مطالب از سری مقالات مجموعه آموزش درک و تحلیل فیلم توسط خانم مرضیه زمانی فروشانی تهیه شده.
برای ورود به کانال تلگرام درک و تحلیل فیلم میتوانید روی همین متن کلیک کنید
برای مشاهده ادامه مباحث از فصول آموزش فیلمسازی و فیلمنامه نویسی اینجا کلیک کنید.
هرگونه کپی برداری از مطالب سایت بدون ذکر منبع و درج لینک غیرمجاز است.
تجربیات و سوالات خود را در قسمت نظرات برای ما بنویسید.