نقد فیلم های ۲۰۲۰پرونده

نقد فیلم وداع با عشق farewell Amor

‍ تلاش برای بازیافتن زندگی‌های نکرده / نقد فیلم وداع با عشق farewell Amor

نام انگلیسی: Farewell Amor
نام فارسی: وداع با عشق
محصول: ۲۰۲۰ – آمریکا
امتیاز: ۳ از ۴ – 〇⬤⬤⬤

کارگردان: Ekwa Msangi

هنرمندان : Ntare Guma Mbaho Mwine, Zainab Jah, Jayme Lawson

خلاصه داستان : 

فیلم وداع با عشق ، نام فیلمی درام و موزیکال محصول سال ۲۰۲۰ به کارگردانی اکوا مسانگی می‌باشد.

این فیلم داستان یک مهاجر آنگولایی با همسر و دختر جوانش را به تصویر می‌کشد که بعد از هفده سال ، اکنون به ایالات متحده آمده‌اند.

طولی نمی‌کشد که آن‌ها با یک غریبه در یک آپارتمان یک خوابه ملاقات می‌کنند ، آن‌ها بزودی علاقه‌مند به رقص می‌شوند و استعداد خود را کشف می‌کنند..

برای اولین بار در جشنواره فیلم Sundance به نمایش درآمد.

تلاش برای بازیافتن زندگی‌های نکرده

نوشته سارا

در فیلم فیلم وداع با عشق farewell Amor «والتر» در فرودگاه منتظر همسرش «آستر» و دخترش «سیلویا» است.

او بعد از سال‌ها می‌تواند این دو را ملاقات کند. او خود بعد از جنگ‌های آنگولا مجبور شده است کشورش را در رویای زندگی بهتر رها کند و قرار بوده که با سروسامان گرفتن خود خانواده خود را نیز به اینجا، به کشور رویاها؛ آمریکا بیاورد.

اما این اتفاق هفده سال طول می‌کشد و انگار هنوز هم تمام نشده است.

چراکه دیدار همسر و فرزندت بعد از این همه سال احتمال دیدار انسان‌هایی جدید را ایجاد خواهد کرد. آنها حتی از لحاظ ظاهری نیز آدم‌های گذشته نیستند.


فیلم «وداع با عشق» داستان روابط آدم‌هاست که در میان حجم عظیم اتفاقات این جهان سعی می‌کنند خود را دوباره بازیابند.

این سه نفر هرگز خودخواسته از هم جدا نشده و والتر هرگز خودخواسته وطن‌اش را ترک نکرده بود. او اینجا یک سیاهپوست مهاجر است.

در میان آمریکایی که هنوز عده‌ای‌ سیاهپوستان بومی خود را باور ندارند چگونه می‌توان سیاهپوستی غریبه بود و زندگی بهتری را ساخت؟

او در جایی به سیویا می‌گوید:

این کشور برای سیاهپوست‌ها اصلاً کشور راحتی نیست، مخصوصاً برای سیاهپوستان خارجی».

فیلم وداع با عشق farewell Amor

او مردی نیست که بتواند حرف بزند و از احساسات خود و یا از سختی‌های تمام این سال‌ها بگوید.

اما همین جمله در درون خود حرف‌های بسیاری دارد که می‌توان آن را به‌خوبی درک کرد.

فیلم بسیار زیرکانه از این‌گونه مکالمات برای بهتر شناساندن شخصیت‌های خود استفاده کرده است.

مکالماتی کوتاه که حرف‌های زیادی را برای گفتن دارند. آستر هم در جایی اشاره‌ای کوتاه می‌کند که آنها در دانشگاه با هم ملاقات کرده‌اند. او و والتر.

والتر روزنامه‌نگاری می‌خوانده و او علوم اجتماعی. در این مکالمه‌ی کوتاه نیز حرف‌های بسیاری‌ست.

والتر و حتی آستر در دنیایی که جنگ نبوده و در دنیایی که هنوز همه‌چیز خوب بوده، آدم‌های تحصیل‌کرده‌ای بوده‌اند. آدم‌هایی که همیشه سعی می‌کردند بهتر باشند.

اما حالا چه؟

حالا آنها در کشوری غریب باید برای از نو ساختن زندگی‌شان دوباره از صفر شروع کنند.

روابط این ۳ نفر

نکته‌ی دیگر داستان آن است که فیلم هرگز سعی نمی‌کند وارد مسائل دیگری به جز روابط این سه نفر شود.

پوستر رسمی فیلم وداع با عشق farewell Amor

نه درباره سیاست‌ها و رفتارهای آمریکایی‌ها در برابر سیاهپوستان حرف می‌زند و نه حتی درباره‌ی مشکلاتی که در کشور آنگولا رخ داده و باعث مهاجرت آنها شده است.

فیلم بر اصل مهمتری تمرکز کرده و می‌خواهد با شناخت شخصیت‌های خود، ناخودآگاه ما را وارد تمام این مسائل کند.
روایت داستان نیز دیدنی‌ست.

بعد از سکانس آغازین روایت داستان به سه بخش تقسیم می‌شود. بخش اول روایت والتر است و تمام اتفاقات از دید او نشان داده می‌شوند. اینجاست که مشخص می‌شود والتر عاشق زنی دیگر بوده است.

او در این سال‌های دوری عاشق «لیندا» شده و حالا اما مجبور شده برای خاطر خانواده‌اش او را رها کند. فیلم تقلای او در این راه را و حتی نگاه‌داشتن عشق گذشته و جدیدش را به‌خوبی نشان داده است.

در روایت دوم ما با دنیای سیلویا روبه‌رو می‌شویم. او که دل‌اش برای دوستان و مدرسه و حتی آهنگ‌های قدیمی تنگ شده، تلاش می‌کند با بهترین بودن در رقص، آمدن به این کشور را به نوعی برای خودش باافتخار کند.

اما مادر او که یک مسیحی معتقد و حتی متعصب است، او را از این کار منع می‌کند. تقابل سلویا با مادر و نیز تلاش‌اش برای شناختن پدر در سکانس‌های عمیق فیلم هم به خوبی به تصویر کشیده شده است.

روایت آخر و شاید روایت تلخ‌تر، روایت آستر است. آستری که زمانی آنقدر شاد و خندان بوده که به راحتی می‌توانسته مدت‌ها برقصد اما حالا جز خدا و جز اطاعت از فرمان‌هایی که کلیسا به او داده، کاری نمی‌تواند انجام دهد.

کشمکش‌ها و روابط میان او و والتر هم در نوع خود دردناک، سخت و زیبا خواهند بود. با این سه روایت ما به خوبی می‌توانیم این شخصیت‌ها را درک کرده و با هر سه به خوبی احساس همذات‌پنداری کنیم.

اما به نظر من فیلم شاید یک روایت را به «لیندا» بدهکار باشد. شاید روایت زندگی لیندا نیز و احساسی که بخاطر از دست دادن عشق‌اش در درون او ایجاد شده، می‌توانست روایتی دیگر باشد.

اگرچه لیندا در سکانس‌های موثری خود را بروز داده و می‌توان او را هم درک کرد. اما شاید او هم باید شانس این کار را می‌داشت که داستان‌اش از دید خودش روایت می‌شد.
زاویه‌ی دوربین یکی دیگر از مزایای فیلم است.

دوربین در سکانس ابتدایی در فضایی دور قرار گرفته و این سه نفر را در شاتی وسیع نشان می‌دهد که برای اولین بار همدیگر را می‌بینند.

اما بعد از آن بیشتر شات‌ها و یا شات‌های مهم، یا کلوزاپ است و یا مدیوم‌شات و اینگونه دوربین نیز در ایجاد ارتباط ما با شخصیت‌ها ما را کمک کرده است.

برای مطالعه نقدهای مشابه یک فیلم یک زندگی را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید | @OnefilmOnelife |

یک فیلم یک زندگی

مروری بر تاریخچه سینما مرور سینمای کشورها مرور آثار روز سینما تلفیق شعر و موسیقی با سینما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.

The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

مطالب مرتبط

دکمه بازگشت به بالا