سینمای اصغر فرهادی و بررسی ساختار تصویری در فیلم هایش
در این مقاله بخش اول بررسی سینمای اصغر فرهادی از رقص در غبار تا همه میدانند، به قلمِ پرستو دهخدایی را با هم مطالعه میکنیم.
اصغر فرهادی با بهره گیری از گونه ای رئالیسم تصویری به ساختمان دراماتیک و قصه گویی فیلم هایش استحکام می بخشد و مخاطب را به کارکترهای فیلم نزدیک می کند.
عناصر دیداری در یک فیلم، عناصری تنها و انتزاعی نیستند بلکه تصاویر و عناصر کنار یکدیگر ساختار دیداری می سازد و تمامی تصاویر روی هم دیگر اثرگذار است و با هم دیگر در ارتباط معنایی و تصویری می باشد به همین دلیل می توان در کلیت کلام نتیجه گرفت که سینما یک هنر تصویری است که هر تصویر می تواند یک عنصر تصویری در راستای انتقال اهداف کلی فیلم و روایت باشد و در واقع باید دقت کرد که هر تصویر به چه میزان در قصه گویی و ساختار آن تاثیر دارد.
شروع صحبت با عناصر دیداری و ربطِ آن با سینمای اصغر فرهادی به این دلیل است که تاثیر تصویر در سینمای او بیش تر از مخاطب و دیالوگ است و پیش بُردِ داستان و روایت با تصویر است یا می توان بهتر بیان کرد که تصویر جایگاه مرکزی و اساسی در سینمای فرهادی ایجاد کرده است.
اهمیت عناصر دیداری در سینمای او نسبت به بقیه عناصر به دلایل مختلفی می تواند صورت بگیرد و آن می تواند شخصیت پردازی و معرفی شخصیت با استفاده از تصویر باشد و یا استفاده از دوربین رویِ دست که می تواند مخاطب را درگیرِ احساسات کند و او را با فیلم همراه سازد.
فرهادی گونه ای از سینمایِ رئالیسم است که مخاطب با آن ارتباط برقرار می کند، می توان به نوع دیگری گفت:
فرهادی با عنصر تصویر و روایت به معظلات جامعه به شکل خاص و سینمایی می پردازد و در پایان هم سوالاتی را برای مخاطب باقی می گذارد تا بیشتر و دقیق تر به آن معظلات بپردازد و به فکر فرو رَوَد و پاسخی برای سوالاتش نسبت به علت و معلول فیلم پیدا کند. نقطه دید یکی از مهم ترین عنصرهایی است که در بکارگیری تصویر کمک می کند و می توان روایت را با استفاده از آن پیش بُرد و نشان داد که روایت با کدام شخصیت همراه است و با کدام نقطه دید روایت و داستان می رود؛ چیزی که به خوبی می توان در سینمایِ فرهادی مشاهده کرد و به خوبی تشخیص داد که روایت با کدام شخصیت از کدام نقطه دید پیش می رود.
در سینمای اصغر فرهادی درون مایه ای به نامِ “عشق” وجود دارد با تمامی داستان های فرعی که با عشق ترکیب می شود و نقطه دید جدیدی برای مخاطب می سازد که چگونه در همه روایت ها عشق می تواند وجود داشته باشد و مخاطب با تمامی روایت ها ارتباط برقرار کند.
همچنین آن که شخصیت اصلی در میانه های داستان نیست می شود و کلِ روایت حولِ محور همان شخصیت می چرخد تا جایی که برای مخاطب نیز سوالی باقی می گذارد.
در بخشِ کشمکش های فیلم داستان های فرعی به مرور برای مخاطب حل می شود اما داستان و روایت اصلی تا پایان و بعد از پایان نیز برای مخاطب باز می ماند.
یکی از مهم ترین بخش های سینمای اصغر فرهادی، روایت و فیلم نامه است.
پرستو دهخدایی