اختصاصی دریچه سینما؛ نیکامهر دیلمی؛ فلیچیتا فرارو رایزن سابق فرهنگی کشور ایتالیا در ایران در زمان اقامتش در ایران با ادبیات مدرن این کشور آشنا شد و این آشنایی موجب شد که پس از خاتمه ماموریتش و بازگشت به ایتالیا انتشارات سی و سه پل را دایر کند؛ فرارو همانند یک سرباز فرهنگی برای ایجاد ارتباط موثر و منسجم بین دو کشور ایران و ایتالیا تلاش کرد؛ این فعال فرهنگی که اهالی هنر ایران از آن به عنوان یکی از ستون های محکم پل ادبی ایران و ایتالیا یاد می کنند، در خرداد ماه سال جاری دار فانی را وداع گفت.
نخستين جرقه هاي علاقه به فرهنگ مشرق زمين، در سال هايي برايش زده شد که هنوز به دانشگاه نرفته بود؛ در دوران دبیرستان و برای اولین بار با تاریخ و فرهنگ خاورمیانه آشنا شد و علاقه اش به اوریانا فالاچی خبرنگار مشهور باعث شد تا در انستيتوي مطالعات شرقي ناپل ثبت نام کند تا روزی بتواند حرفه روزنامه نگاری را در خاورمیانه ادامه دهد؛ فلیچا در دوران تحصیل شیفته فرهنگ ایران شد و روز به روز اطلاعاتش را در زمینه تاریخ فرهنگ معاصر این کشور افرایش می داد. در سال 1982 به همراه پروفسور جوانّي ماريا دِرمه براي یک سفر کوتاه و همچنین ملاقات با رئيس دانشگاه تهران به ايران آمد اما این سفر کوتاه 6 ماه به طول انجامید.
وی پس از بازگشت به ناپل تحصيلات دکتراي خود را در زمينه مطالعات ايراني ادامه داد و به مدت يک سال نیز در سفارت ايتاليا در تهران مشغول به فعالیت شد؛ زمانی که فرارو به ناپل برگشت به تدریس در زمینه تاريخ ايران از آغاز اسلام تا امروز در انستيتوي مطالعات شرقي ناپل پرداخت و پس از آن نیز به مدت هشت سال به عنوان کاردار فرهنگی ایتالیا در ایران مشغول به فعالیت شد.
فرارو يکي از صاحب نظران مطرح در جوامع فرهنگي و علمي ايتاليا در حوزه فرهنگ، هنر وادبيات فارسي به حساب مي آید، وی در همین راستا و به منظور بهتر شناساندن جامعه ایران به مخاطبان اروپایی و به ویژه ایتالیایی بسیاری از آثار ادبیات ایرانی همچون؛ «مانند پرنده اي در پرواز» از فريبا وفي، «استخوان خوک و دستان جذامي» از مصطفي مستور، «40 سالگي» از ناهيد طباطبايي، «انجير هاي سرخ مزار شريف» از محمدحسين محمدي، «ذرات» از سهيلابِسکي، «شايد خودم را گم کرده باشم» از سارا سالار، «نگران نباش» از مهسا محب علي و «آن گوشه چپ» از مهدي ربي را از سوی انتشارات خود با عنوان پونته 33 از زبان فارسي به زبان ايتاليايي برگرداند.
فلیچیتا در سال های اخیر فعالیت های فرهنگی و هنری مشترک بسیاری بین دو کشور ایران و ایتالیا را به مرحله اجرا درآورد تا شاید بتواند در میان هجمه تبلیغاتی سیاسی علیه ایران و امواج مخرب علیه فرهنگ این کشورخورشید تابان فرهنگ ایران را به همه دنیا بشناسد و در همین راستا می توان به جرات عنوان کرد که در این حوزه بسیار موفق عمل کرد؛ اما دیری نپایید که این چهره فرهنگی در تاریخ 12 خرداد ماه سال جاری چشم از جهان فرو بست.
فلیچتا فرارو همانند یک سرباز فرهنگی در حال فعالیت بود
مهرداد اسکویی؛ فیلمساز، تهیهکننده، پژوهشگر و عکاس ایرانی، فلیچیتا را برای اولین بار در جریان برگزاری جشنواره ” اینک خاورمیانه ” که در فلورانس ایتالیا برگزار شد، ملاقات کرد و پس از نیز در چند دوره دیگر از این جشنواره با حضور فلیچیتا شرکت کرد، وی در همین خصوص در گفتگو با خبرنگار دریچه سینما ( سینه پورت ) عنوان کرد: زمانی که وارد خانه فلیچیتا شوید انگار که وارد ایران شده اید؛ همین مسئله عمق علاقه این شخصیت فرهنگی به کشورمان را نشان می دهد.
وی افزود: در حال حاضر بسیاری از ایران شناسان عمده فعالیت خود را بر روی دو بخش مقاله و تحقیقات علمی در دو دوران ایران کهن و معاصر متمرکز کرده اند و البته این چنین فعالیت هایی بسیار ارزشمند و به لحاظ علمی نیز دارای بار فراوانی است؛ اما در این سال هایی اخیر فلیچیتا فرارو جز اندک ایران شناسانی بود که در حوزه فعالیت فرهنگی هنری خود وارد فاز اجرایی شد و به خوبی توانست ارتباط منسجمی را بین هنرمندان ایرانی و اروپایی برقرار کند و از سوی دیگر نیز چهره های فرهنگی ایران را به دنیا بشناساند.
این فیلمساز تصریح کرد: یکی دیگر از فعالیت های فرارو در سال های اخیر مطرح نمودن سینمای ایران در ایتالیا بود؛ فلیچیتا تلاش می کرد تا چهره مدرن ایران را به اروپا و علل الخصوص به کشور ایتالیا نشان دهد؛ وی تلاش بسیاری کرد تا چهره غلطی که از ایران در رسانه های غربی نشان داده می شود را اصلاح و حقایق موجود را نشان دهد. فلیچتا در این خصوص همچون یک سرباز فرهنگی در حال فعالیت بود.
اسکویی با اشاره به همکاری مشترک بین خود و فرارو در خصوص یک پروژه عکاسی با محوریت ارتباط تاریخی بین دو کشور ایران و ایتالیا افرود: متاسفانه این پروژه بدون حضور این چهره فرهنگی در حال ساخت است.
این فیلمساز تصریح کرد: برخی چهره های فرهنگی مختص یک مرز و کشور نیستند؛ قلب فلیچتا فرارو برای ایتالیا و هم برای ایران می تپید و به همین دلیل از دست دادن این شخص ضایعه ای بزرگ برای هر دو کشور محسوب می شود.
وی اظهار کرد: علی رغم همه محدودیت هایی که برای زنان در ایران وجود دارد اما فلیچیتا با همه توان برای پیوند فرهنگی بین دو کشور تلاش بسیاری می کرد؛ وی بیش از بسیاری از ایرانی ها به فرهنگ و تمدن این کشور آشنایی داشت. فلیچیتا فرارو یکی از معدود افرادی است که جمله معروف ” رویاپردازی را متوقف و فعال باش ” را به معنای واقعی جمله صرف کرده است.
این مستند ساز ایرانی با بیان اینکه روح بی قرار فلیچیتا عاشق ایران بود گفت: این چهره فرهنگی سرشار از نیروی حیات و چشمه جوشان خلاقیت بود؛ اگر در این زمان برای از دست داد این فرد بسیار ناراحت هستیم به این دلیل است که بخشی از یک بدن فرهنگی کشور را از دست داده ایم؛ امیدوار هستیم تا چهره هایی همچون فلیچتا وارد عرصه شوند و این ضایعه بزرگ را ترمیم کنند.
فرارو سینمای ایران و سینماگران ایرانی را خوب می شناخت
فرشته طائر پور تهیهکننده، مدیر تولید، مجری طرح و فیلمنامهنویس ایرانی نیز در گفتگو با دریچه سینما ( سینه پورت ) عنوان کرد: خانم فلیچیتا فرارو را اولین بار در سفارت ایتالیا و زمان گرفتن ویزا برای شرکت در یک فستیوال فیلم دیدم، البته تعریف علاقه اش به هنر و هنرمندان ایرانی را از قبل شنیده بودم؛ آن سال ها بحث تحریم و ایران هراسی نبود اما همچنان برای دادن ویزا به ایرانیان سختگیری هایی وجود داشت؛ خانم فرارو را از پشت شیشه بخش صدور ویزا که در همه سفارتخانه ها وجود دارد، دیدم. قد کوتاهی داشت و لبخندی به قول امروزی ها پر از انرژی مثبت داشت؛ درخواست های هنری و سینمایی مربوط به بخش او بودند که رایزن فرهنگی سفارت بود. پرونده درخواست ویزای مرا دیده بود و می دانست که تهیه کننده سینما هستم و برای شرکت در فستیوال فیلم قصد سفر دارم فارسی را خیلی خوب و صحیح صحبت می کرد با لهجه شیرینش، با لبخندش و با قلبش. رفتارش بسیار مهربانانه و محترمانه بود؛ سینمای ایران و سینماگران ایرانی را خوب می شناخت و وقتی درباره فرهنگ و هنر ایران صحبت می کرد، می توانست غرور ملی هر ایرانی را از آن همه احترام و تحسین، سیراب کند.
وی اظهار کرد: طی سی سال گذشته به عنوان یک سینماگر یا کارشناس سینمای کودک جهت شرکت در فستیوال ها و سمینارها، به سفارتخانه های زیادی مراجعه داشته و ویزا گرفته ام، اما همیشه برخورد گرم و صمیمی خانم فرارو برایم استثنایی و فراموش نشدنی به شمار آمده و آرزو کرده ام همه رایزنان فرهنگی که به ایران می آیند، مانند او، زاویه دیدی وسیع تر از یک کارمند موظف داشته باشند و فرصت دوست داشتن ایران و فرهنگ ایران را به خود بدهند.
این فیلم نامه نویس تصریح کرد: ارتباط با خانم فرارو بعد از خاتمه مسئولیتش بعنوان رایزن فرهنگی و بازگشت به ایتالیا هم در حد ایمیل های احوالپرسی و تبریک و خبر از کارهای جدید سینمایی ادامه داشت. می دانستم همسرش که او هم فردی ایران شناس و ایران دوست است، گرفتار بیماری سرطان شده و خانم فرارو بیشتر وقتش را به پرستاری از او و فعالیت های پراکنده ای در ارتباط با رویدادهای هنری و سینمایی مشرق زمین در ایتالیا می گذراند.
طائر پور اظهار کرد: چندسال پیش برای شرکت فیلم “آینه های روبرو” در یک فستیوال فیلم، به اتفاق کارگردان (نگار آذربایجانی) و دو بازیگر فیلم (غزل شاکری و شایسته ایرانی)، به فلورانس رفتیم. آینه های روبرو جایزه اول آن جشنواره را گرفت و خانم فرارو از ما و یکی دو مهمان دیگر و غیر ایرانی جشنواره دعوت کرد که فردای مراسم به خانه اش برویم. خانه ای کوچک و باصفا در یکی از کوچه های باریک فلورانس با فرش و تزئینات و تنقلات ایرانی و سفره ای با غذاهای ایرانی که شوهرش پخته بود. در تمام مدت آن مهمانی صمیمانه و بی تکلف، حرف از ایران بود که برای خانم فرارو و همسرش وطن دوم شان به حساب می آمد.
وی در انتها افزود: یکی دو سال بعد از دوستان مشترک شنیدم که خودش هم مبتلا به بیماری شده. تجسم او در بستر بیماری و همزمان مسئولیت نگهداری از همسر بیمارش، خیلی سخت بود. همین چند هفته پیش توسط مسافری برایش یک جعبه گز فرستادم و نمی دانستم خوشحالیش از دریافت این هدیه، آخرین یادآوری او از من بعنوان یک دوست ایرانی است؛ شک ندارم که سفرش به دنیای باقی، سفری به آمرزش الهی و پاداش دیدن از مهربانی هاست؛ جایش خالی و یادش باقی خواهد بود.
فرارو پلی بود همچون سیوسه پل، که یک سویش ایران و سوی دیگر آن ایتالیا بود
غلامرضا امامی، نویسنده و مترجم ایتالیایی نیز درباره این فعال فرهنگی عنوان کرد: فلیچیتا فرارو زمان زیادی وابسته فرهنگی سفارت ایتالیا در ایران را به عهده داشت و به فارسی و فرهنگ ما دلبسته بود. او با برپایی یک موسسه انتشاراتی بهنام «سی و سه پل» کتابهای بسیاری را از ادبیات معاصر به ایتالیایی نشر داد. همینجا بیفزایم که شماره 33 در ایتالیا نیز چون ایران شماره مقدس است و پزشکان برای بیماریهای قلبی به بیماران توصیه میکنند این واژه، یعنی «ترنتاتره» را از پی هم ادا کند.
وی ادامه داد: شگفتانگیز آنکه بیشتر آثار ادبیات معاصر ایران که توسط مترجمین به ایتالیایی و به زیبایی نشر یافته، نوشتههای بانوان نویسنده ایرانی همچون زندهیاد سهیلا بختی، فریبا وفی، نسیم مرعشی، ناهید طباطبایی، مهسا محبعلی و سارا سالار است. البته تا آنجا که به یاد دارم، بانو فرارو مجموعه داستانی نیز از مصطفی مستور و کتاب مصطفی انصافی درباره اصفهان را نیز به ایتالیایی نشر داد. گذشته از این، از نویسنده نامی افغانستان، کتاب «انجیرهای سرخ مزارشریف» را هم در کارنامه نشر «سی و سه پل» میبینیم.
مترجم کتاب «سه قصه» اومبرتو اکو اظهار کرد: به گمان من فلیچیتا فرارو پلی بود همچون سیوسه پل، که یک سویش ایران و سوی دیگر آن ایتالیا بود. اصفهان و فلورانس دو شهر خواهر خوانده هستند؛ شگفتا که فلیچیتا زاده فلورانس بود و پلی که وی با خشت کلمه و با همت بلند ساخت، سالها برپای خواهد ماند.
فلیچیتا فرارو یکی از پایههای محکم پل ادبی ایران و ایتالیا بود
علیاصغر محمدخانی نویسنده ایرانی و دبیر شورای گسترش زبان فارسی نیز در همین خصوص در یادداشتی که نوشته و در اختیار رسانه ها قرار داده، آورده است؛
فلیچیتا فرارو، یکی از پایههای محکم پل ادبی ایران و ایتالیا بود. شیفته ایران بود. فارسی را به روانی و شیوایی میدانست. همیشه خوش خلق و بشاش بود. هر وقت به فلورانس میرفتم دیداری با او داشتم. یا در منزلشان یا در کافهای نزدیک هتل آلبیون. با هم درباره گسترش روابط فرهنگی و مشابهتهای داستاننویسی امروز ایران و ایتالیا صحبت میکردیم. وقتی وارد منزلش میشدی فضا و چیدمانش رنگ و بوی ایران داشت. در سالهای گذشته با مشکلات فراوانی که داشت چندین اثر از ادبیات داستانی امروز ایران را به ایتالیایی ترجمه و منتشر کرد. دو ناشر در ایتالیا توجهشان به ترجمه آثار داستانی معاصر ایران بود: نشر پونته سیوسه به مدیریت فلیچیتا فرارو و نشر بریوسکی که در پنج سال گذشته نزدیک به بیست اثر از آثار داستانی معاصر فارسی را به ایتالیایی ترجمه و منتشر کردند. دو سالی بود که به بیماری سرطان دچار شده بود اما روحیه قویای داشت و هر سال برای نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به ایران میآمد و برنامههایی در نمایشگاه داشت. در زمان سفارت توسکانو در سفارت ایتالیا در ایران، رایزن فرهنگی ایتالیا در ایران بود و در مدت نزدیک به ده سالی که در ایران بود بسیار تلاش کرد.
در آخرین گفتوگوهایی که آبان سال گذشته با هم داشتیم متوجه شدم که پایش شکسته و امکان خروج از خانه را ندارد و صرفاً برای پرتونگاری از خانه خارج میشود. با حرارت و اشتیاق فراوان سخن میگفت. شوری و نوری در درونش بود که خاموش شد. تلاشهای او برای تحکیم روابط فرهنگی ایران و ایتالیا همیشه به یاد ماست. در گذشت او را به اهل فرهنگ و دوستانش در ایران و ایتالیا تسلیت میگوییم. و به همسرش که در بخش نسخههای خطی کتابخانهی ملی فلورانس فعالیت داشته و او هم انسانی مهربان و دوستدار ایران است. جای خالی فلیچیتا فرارو خالی است.