نوشتن شخصیت فرعی در فیلمنامه
در این مقاله به چگونگی نوشتن شخصیت یا کاراکتر فرعی در فیلمنامه می پردازیم.
دو نوع کاراکتر یا شخصیت در کنار شخصیت اصلی در داستان داریم. فرعی و سیاهی لشکر.
اما انواع شخصیت ها در یک اثر داستانی از نظر ساختار روایی این ها هستند:
- شخصیت اصلی
- شخصیت فرعی
- شخصیت پس زمینه (سیاهی لشکر)
- شخصيت ساده
- شخصيت جامع
- شخصيت ايستا
- شخصيت پويا
چند نوع شخصیت در یک اثر داستانی داریم؟
سیاهی لشکر
شخصیت پس زمینه (سیاهی لشکر) که نقش آنان را در فیلم هنرور ها بازی می کنند، اینگونه تعریف می شوند:
شخصيت هايي را كه بيشتر براي ايجاد حال و هوا يا واقع نمايي حوادث و صحنه ها درداستان حضور يافته اند، شخصيت هاي پس زمينه- سياهي لشكر- مي نامند. اين شخصيت ها عموماً شبيه هم هستند و اغلب با اسم عام معرفي مي شوند يا اگر با اسم خاص از آن ها نامي آمده باشد بسيار محدود و معدود است. ” اين شخصيت ها معمولاً به توصيف صحنه ها، مكان ها و ارايه ي حس و حالي بيشتر در داستان كمك مي كنند. ” مثلاً: “پيرمردها و پيرزن ها گوشه ي بوستان نشسته اند. دختركي گل را بو مي كند و پسركي روي شاخه ي درخت نشسته است.”
کاراکتر های فرعی
شخصیت های فرعی، در یک فیلمنامه، کاراکترهایی کوچک، اما مهم هستند. زمانی که به آن ها اختصاص می دهید را کوتاه نکنید. برای پرورش آن ها زمان بگذارید. آن ها باید به اندازه کاراکترهای اصلی، متمایز و جذاب باشند.
شخصيت يكی از عناصر واقعی و عينيت دهنده به زندگي اجتماعی داستان است. انسان و با به عبارت ديگر شخصيت، اساس و پايه ی هر داستاني است. بدون شخصيت، هيچ داستانی شكل نمی گيرد و كمتر حادثه اي به وجود می آيد؛ در صورت به وجود آمدن هم هيچ تأثير عاطفی روی خواننده نخواهد گذاشت.
در واقع شخصيت های داستانی با مجموعه ای از رفتار، گفتار و افكاری كه توسط نويسنده بيان مي شوند به وجود مي آيند و تنها در همين محدوده می توانند در داستان نقش ايفا كنند.
تعریف شخصیت فرعی
در تعريف شخصيت فرعي، جارويس راي ترمتن در كتاب « شيوه ي خواندن داستان كوتاه» مي نويسد:
« الگوي روابط شخصيت هاي داستان، هم شامل تقابل اصلي است و هم تقابل هاي جنبي؛ نه تنها تقابل قهرمان داستان با خودش يا يك آدم اصلي ديگر، بلكه تقابل شخصيت هاي فرعي با هم و شخصيت اصلي با شخصيت هاي فرعي مي باشد.
خواننده معمولاً براي بررسي كاركرد هركدام از شخصيت هاي داستان، بايد تمايزي فراتر از ” اصلي” و ” فرعي” قايل شود. چنان كه پيش تر آمد، برخي شخصيت هاي فرعي نيز بيشتر مورد تأكيد قرار مي گيرند.
شايد به نظر آيد كه تعيين سلسله مراتب شخصيت ها، اگر به درك بهتر داستان كمك نكند، به خواننده ربطي نداشته باشد، اما چنين نيست؛ به ويژه در داستان هايي كه شخصيت هاي زيادي در آن ها نقش دارند.»
« شخصيت هايي را كه دركنار شخصيت اصلي، در مقام دوم يا سوم و … هستند. و اصولاً نسبت به شخصيت اصلي در داستان اهميت كمتري دارند، ” شخصيت فرعي” مي ناميم. شخصيت هاي فرعي، شخصيت اصلي را براي رسيدن به هدفش ياري مي دهند.
آن ها يا دوست و محرم اسرار شخصيت اصلي هستند يا مخالف و دشمن او. شخصيت هاي فرعي بهانه اي براي ارايه ي اطلاعات درباره ي داستان و شخصيت هاي اصلي به خواننده هستند. آن ها داستان را پيش مي برند و آن را پيچيده و جذاب مي كنند تا حوصله ي خواننده سر نرود. شخصيت هاي فرعي در حوادث گوناگون، نقش محرك را بازي مي كنند.
شخصيت هاي فرعي درجهان داستان، سه گونه كاركرد دارند:
1- پيش برد ساختار روايي داستان
2- نماياندن ابعاد رفتاري، گفتاري و فكري شخصيت اصلي.
3- القاي درون مايه.»
بيشاپ مي گويد:
« اگر اطلاعات مهمي درباره ي شخصيت اصلي وجود دارد كه وي نمي تواند بداند، ولي براي داستان يا روابط متقابل اشخاص ضروري است، خواننده را نيز بايد از آن مطلع كرد. شيوه ي مؤثر براي اين كار، دادن اطلاعات از زوايه ي ديد شخصيت فرعي است.»
شخصيت هاي فرعي، شخصيت هايي جانبي هستند كه براي برجسته كردن شخصيت هاي اصلي به كار مي روند.
منبع:
كاموس/مهدي/كاركرد شخصيت هاي فرعي در جهان داستان/پنج مقاله تئوري در ادبيات داستاني/ص27 و28
پاينده/حسين/1373/شخصيت پردازي در داستان كوتاه/ادبيات داستاني/ش18/ص37
فورستر/ادوارد مورگان/جنبه هاي رمان/مترجم/ابارهيم يونسي/ص73 و 75