نقد هنریپروندهپرونده روبر برسون

کارناولِ شرارت / نگاهی به فیلم «به‌ناگاه بالتازار»

در این مقاله از پرونده روبر برسون به فیلم به‌ناگاه بالتازار یا ناگهان بالتازار (Au hasard Balthazar, 1966) می پردازیم.

‍ کارناولِ شرارت

نگاهی به فیلم «به‌ناگاه بالتازار»/1966/ روبر برسون

مهدی حبی

منتقدان سینما عمدتاً روبر برسون، کارگردان فقید فرانسه را فیلم‌سازی با گرایش‌های دینی که دغدغه‌‌هایی مربوط به امور الهی، برگزیدگی و رستگاری دارد معرفی می‌کنند

 

و اکثر فیلم‌های او را با ترازوی کتاب مقدس مورد نقد‌و‌بررسی قرار می‌دهند.

 

مثلاً روایت زندگی یک الاغ در فیلم «به‌ناگاه بالتازار» را با نقش خر عیسی در متون مقدس تفسیر کرده و حیوان را تا مقام پرهیزگاری بالا برده‌اند.

با اینکه نام الاغ در تورات و انجیل همراه با ملاطفت و نماد صلح و فروتنی آورده شده است، اما دربسیاری از فرهنگ‌ها الاغ نماد جهل و خریت دانسته شده است.

در نماد شناسی الاغ را غالباً نشانه‌ی ظلمانیت و حتی گرایش‌های شیطانی در نظر می‌گیرند.

 

گنون ورود عیسی به اورشلیم در حالیکه سوار بر الاغی بوده را به مقهور شدن نیروهای شریرانه توسط ناجی تفسیر کرده است،

یا در حکایت «الاغ زرین» نوشته‌ی «آپولیوس»، شخصیت اصلی رمان در زمان سقوط به عمق تباهی-به‌دلیل زیاده روی در لذت‌جویی‌های مادی- تبدیل به الاغ می‌شود؛

مسخی که فساد او و جامعه‌ را برایش نمایان می‌کند.

 

از دیگر شواهد بر نقش منفی الاغ می‌توان به حضورش در کارناوال‌های قرون وسطی اشاره کرد؛

مراسمی با حالت مضحک‌ که در آن ارزش‌ها به طور موقت واژگون می‌شدند و قوانین را زیرورو می‌کردند،

مراسمی که عمدتا نشان‌دهنده غرایز سرکوب شده‌‌ای بود که در روز جشن با زیر‌ و ‌زبری زننده امکان ظهور و بروز می‌یافت.

ناگهان بالتازار

در این روز به‌خصوص، احترام و افتخار را خاص الاغ می‌دانستند و آن را تکریم می‌کردند.

فیلم «به‌ناگاه بالتازار» یا ناگهان بالتازار با آواز یک الاغ در زمینه‌ای سیاه افتتاح می‌شود.

 

شیپوری که انگار نشانه‌ی آغاز کارناوالی است که با شرارت شخصیت‌ها ادامه می ‌یابد و در نهایت با مرگ بالتازار در میان گله‌ی گوسفندان به پایان می‌رسد.

برسون در این فیلم شخصیت‌هایی را معرفی می‌کند که به‌واسطه‌ی حضور بالتازار به یکدیگر پیوند می‌خورند.

انگار بالتازار به‌زعم خود و با‌توجه‌به حضور و توانایی‌اش راوی داستان شده است.

 

در واقع تمام مشاهدات ما برش‌هایی از حضور بالتازار در کنار شخصیت‌های فیلم است که لحظاتی از زندگی آن‌ها را به تصویر می‌کشد.

شاید بهترین توصیف برای معرفی این فیلم نقل قولی ازخود برسون باشد؛ آنجا که می‌گوید:

 

«این فیلم متشکل از خطوط بسیاری است که یکدیگر را قطع می‌کنند»

 

و قطع کننده‌‌ی این خطوط موجودی به نام بالتازار است.

ناگهان بالتازار

جمع بندی

در «به‌ناگاه بالتازار» یا ناگهان بالتازار برسون با پرهیز از ارائه‌ی اطلاعات درباره‌‌ی شخصیت‌ها، حالت کارناوالی فیلم را تشدید می‌کند.

در این اثر سینمایی گویی کاراکترها مانند آدم‌های کارناوال اهمیت فردی خود را از دست داده و تبدیل به بدن‌هایی شده‌اند که فقط موظف به ایفای نقششان در کارناوال برسون هستند.

از دیگر کارکردهای عدم شخصیت‌پردازی می‌توان به امکان گسترده شدن شباهت ما با شخصیت‌ها اشاره کرد؛

آنجا که مخاطب راحت‌تر می‌تواند خودش را در ماری، آرنولد، ژِرار یا بالتازار پیدا کند.

برسون در این فیلم با کنار گذاشتن احساسات، تمرکز مخاطب را به سمت جنبه‌های پلید کارکترهایش سوق می‌دهد.

شخصیت‌هایی سرد که هرکدام به‌نوعی نماینده‌ی نوعی از شرارت و هوای نفسانی هستند.

 

گویی همان‌ها که در کارناوال‌های قرون وسطی با دیگرگون‌شدنِ ارزش‌ها هر کاری را مجاز می‌دانستند و ابایی از بروز شرارت‌هایشان نداشتند.

 

حالا جلوی دوربین قرار گرفته اند، با این تفاوت که مراسم آن‌قدر ادامه یافته که شرارت در تار و پود جامعه تبدیل به عرف شده و دیگر جزو بدی‌ها به حساب نمی‌آید.

دورانی سرشار از آدم‌های سوءاستفاده‌گر و خبیث که با اعمال‌شان الاغ شرور را در جایگاه مظلومی می‌نشانند که تنها راه نجات و رستگاری برایش مرگ است.

 

دیگر مقالات این پرونده درباره روبر برسون را از اینجا بخوانید.

سوالات و نظرات خود را در زیر عنوان کنید.

یک فیلم یک زندگی

مروری بر تاریخچه سینما مرور سینمای کشورها مرور آثار روز سینما تلفیق شعر و موسیقی با سینما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.

The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

مطالب مرتبط

دکمه بازگشت به بالا