نقد هنریپروندهپرونده روبر برسون

ژاندارک: دختری که خداوند با او « سخن » گفت / محاکمه ژاندارک

د‍ر این مقاله به  محاکمه ژاندارک (Procès de Jeanne d’Arc, 1962) می پردازیم.

ژاندارک: دختری که خداوند با او « سخن » گفت

محاکمه ژاندارک : فیلمی از روبِر برسون / محصول 1962

سلمان سامِنی

فیلم با قدم‌های استوار مادری آغاز می‌شود که غرور را به فرزند روستایی‌اش تعلیم داده است.

تصویری به سبک رساله‌های افلاطونی که در پی ِ برگرفتن ِ نقاب از چهره‌ی حقیقت در «نفس ِ گفتگو » است.

ژاندارک در محضر دادگاه دست بر انجیلی می‌نهد که از مادرش فراگرفته و سوگند می‌خورد که حقیقت را بگوید اما « نه همه‌ی آن را.»

محاکمه از ژاندارک چه می‌خواهد؟

 

آیا از او می‌خواهد که اقرار به شکست فرانسه در برابر انگلستان کند یا از او می‌خواهد که اقرار به دروغ خویش کند که خدا با او « سخن» گفته است؟

در هر دو حالت کلیسا در خطر است.

 

ژاندارک اما با پوششی از لباس مردانه که صریحاً او را در برابر کتاب مقدس قرار می‌دهد، یادآور فرانک‌هایی است که یک‌پارچگی و ملیت فرانسه را به ایمان کاتولیک گره زدند؛

نوعی خودآگاهی که پاپ را با فرانسوی‌ها همراه کرد و اسباب برتری‌شان بر تمام اروپا گردید.

آری، ژاندارک یک دختر ساده اما مغرور روستایی است که خدا- غرور ژرمنی- با او سخن گفته و این همان چیزی است که دادگاه و کشیشان نمی‌فهمند.

 

او با صدای بلند در زندان در حالی که زنجیر بر دست دارد، پادشاه فرانسه را ستایش می‌کند و پیروزی را از آن ِ فرانسوی‌ها می‌داند تا نمایندگان انگلیسی صدایش را از پس ِ سوراخ‌ها بشنوند.

درحالی‌که دادگاه ژاندارک را متهم می‌کند که کلیسا را در برابر خداوند قرار داده، او می‌پرسد:

«کلیسا چیست؟ تو ؟» او «همه‌ی حقیقت» را تنها با پادشاه می‌گوید. حقیقتی که خداوند در گوش او زمزمه کرده است.

 

برخی نمایندگان کلیسا دادگاه را ترک می‌کنند، چرا که شرایط محاکمه مراعات نشده است.

دادگاه اما اصرار دارد که حقیقت را در حکم خود جاری کند و با استفاده از گفته‌های ژاندراک او را به دام بیندازد.

چرا خداوند با «تو» سخن گفته است؟ پاسخ ژاندارک تنها یک کلمه است:

«اراده‌ی خداوند.»

ژاندارک کیست؟

ژاندارک، دختری مؤمن، ساده، روستایی، ثابت‌قدم و استوار، دختری که پرچمش را صدهابار بیشتر از شمشیرش دوست می‌دارد.

گوش‌های او صدای قدیس مارگریت را می‌شنود که در پی ِ ملیت ایمان است.

خدا با او سخن می‌گوید همان‌گونه که با قدیس مارگریت سخن گفت.

دوربین در نهایتِ سکوت، صدای خش‌خش ِ قلم کاتب دادگاه بر کاغذ را به تصویر می‌کشد.

بازیگران چگونگی بازی نکردن, عمق سکوت و منطق نگاه را کشف کرده‌اند.

 

ژاندارک برای بار نخست در برابر آتش کلیسا اعتراف می‌کند که گناهکار است.

اما هنگامی که کشیشان و قاضی به سراغ او می‌روند سخنانش را پس می‌گیرد.

لباس مردانه را هم‌چنان بر تن دارد و می‌گوید که یک سرباز انگلیسی سه بار قصد تجاوز به او را داشته است.

 

آری، ژاندارک این بار به آتش کشیده می‌شود، چرا که خداوند با او «سخن » گفته است.

 

دیگر مقالات در مورد پرونده برسون را از اینجا بخوانید.

نظرات و سوالات خود را درباره محاکمه ژاندارک در کامنت مطرح کنید.

یک فیلم یک زندگی

مروری بر تاریخچه سینما مرور سینمای کشورها مرور آثار روز سینما تلفیق شعر و موسیقی با سینما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.

The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

مطالب مرتبط

دکمه بازگشت به بالا