آکادمی هنرنقد هنری

سکانس عنوان بندی یا تیتراژ چیست و چه کارکردی دارد؟

سکانس عنوان بندی یا تیتراژ ( Title Sequences ) چیست و چه کارکردی دارد؟

اگر پاسخ این سوالات را نمی دانید این مقاله را مطالعه کنید.
در ویکی پدیا آمده است:

تیتراژ (به فرانسوی: Séquence de titre ) فرم نمایشی – تجسمی است که در آغاز و پایان فیلم‌ها قرار می‌گیرد.

حضور ۳ عنصر گرافیک، حرکت و صدا با محوریت موضوع خاص برای تیتراژ لازم و ضروری است.

حرکت و صدا به جنبه‌های نمایشی تیتراژ مربوط می‌شود و طراحی گرافیک، شرط لازم تجسمی بودن آن است.

دیدگاه‌های متفاوتی دربارهٔ تیتراژ وجود دارد؛ یک دیدگاه آن را فقط شناسنامه فیلم یا برنامه می‌داند.
دیدگاه دیگر، تیتراژ را زنگ اعلام شروع فیلم در نظر می‌گیرد .
دیدگاه سوم، تیتراژ را فرصتی برای فضاسازی ذهنی تماشاگر تلقی می‌کند. این سه دیدگاه به مرور زمان و با معرفی قابلیت‌های جدید تیتراژ، مطرح شد.

کارکرد:

کارکرد تیتراژ یا سکانس عنوان بندی تا حدودی شبیه جلد کتاب است.
یعنی همانگونه که در طراحی روی جلد کتاب با انتخاب عناصر، فرم‌ها و چینش آنها تلاش می‌شود مخاطب در جریان موضوع کتاب قرار بگیرد و خواننده کتاب در کوتاه‌ترین زمان ممکن بتواند کتاب مورد نظرش را بیابد.
تکنیکی که کارگردان و تیم هنری  برای معرفی شخصیت ها استفاده میکند.
تلاشی برای معرفی داستان و خط روایی فیلم است.

گاهی اوقات فقط از متن و نوشته برای نمایش آن استفاده میشود و گاهی نیز بخشی از قصه نمایش داده میشود تا مخاطب کلیتِ ماجرا را متوجه شود.

نوشته های مشابه

پس دیدن سکانس عنوان بندی توسط مخاطب خیلی مهم هست .
مثل یک سرنخ اصلی و معرفی اجمالی از کل داستان است که اگر از دستش برود، انگار بخش هایی از داستان را نشنیده اید و در ادامه فیلم ممکن هست کمی گیج بشوید.

سکانس عنوان بندی میتواند:
  • خلاقانه و پر از سر نخ باشد، گره گشایی اولیه قصه یا همون تعلیق داشته باشد
  • معرفی اجمالی از کلیت شخصیت ها باشد
  • خنده دار و سرگرم کننده باشد
  • دربردارنده مفهوم و محتوای اصلیِ فیلم باشد

چند نمونه:

تحلیل تیتراژ یا همان سکانس عنوان بندی فیلم snatch

سکانس با کلوزآپ روی یک الماس بزرگ شروع میشود و چرخش آن روی چشم یکی از شخصیت های اصلی داستان، این چرخش در حرکت دوربین که زاویه دید تماشاگر هست ادامه دارد.

انگار که همه چیز دارد دورِ این سوژه -الماس- می چرخد.

این مهره‌ها، این آدم‌ها همه دارند به دورِ این الماس میچرخند یا اینکه این الماس آن ها را بنده خودش کرده.

دارد زندگیشان را زیر و زِبر میکند، بالا پایین شدنِ زندگی قتل و جنایت‌ها، زد و بندهایی که میشود و نقش‌هایی که شخصیت‌ها دارند، همه به دستِ این یه تکه سنگ هست.

و قرار است داستانی ببینیم درمورد دزدی الماس و آدمهایی که سعی دارند آن را بدست بیاروند.

صحنه بوکس و زمین خوردن تامی، خبر از طنز زیرکانه در فیلم دارد و خودش نقطه قوتی هست برای ایجاد جذابیت تا تماشاگر را مشتاق کند ادامه فیلم را هم تماشا بکند.

و صحنه آخر، حرکت دایره‌وار و بازگشتِ دوباره به  الماس، حسِ قاپ زنی را القا میکند.

حسِ از دستِ هم قاپ زدن و دزدیدن و شاید این نکته که در آخر قرار است همان شخصیتی که اول داستان دیدیم -فرانکیِ چهارانگشتی- برنده نهایی باشد و این الماس به او برسد.

و موسیقی و سرعت بالای حرکت تصاویر دو مولفه هستند که میگویند منتظر یک فیلم اکشن و پر هیجان باشید.

فیلم سرگیجه هیچکاک

سکانس عنوان بندی با اکستریم کلوزآپی از چشمان یک زن آغاز میشود. که از پشت عینکی قرمز ما را نگاه میکند.

و دوباره دوربین به سمت دهان آن زن حرکت میکند و باز به طرف چشم زن برمیگردد.

انگار که عنوان سرگیجه از همین حالتِ غرق شدن در چشمان یک زن سرچشمه گرفته، دایره های تو در تو و رنگ قرمز و سبز انگار در چشم‌های  زن تا بی نهایت مدام تکرار میشوند و خبر از حالات روانیِ شخصیت اصلی مرد قصه دارند که قرار است در این هزارتوی فریبنده گیج و سرگردان شود.

دچار رابطه ای غیر قابل کنترل و سرگیجه‌آور شود و شاید هم آن رنگ سرخ؛ از خطر و سرانجامی تلخ خبر میدهد.

تصمیم گیری

درباره سکانس عنوان بندی گفتیم که میتواند براساس تصمیم کارگردان و طراح گرافیست، روش های متفاوتی برای نمایش استفاده بشود.

اینکه: در سکانس آغازین فیلم قاپ زنی کارگردان به معرفی اجمالی شخصیتها و نقش آن ها در فیلم پرداخت و طرح کلی از پیرنگ داستان را به ما نمایش داد.

به علاوه اینکه ما را با حال و هوای گانگستری و پرهیجان فیلم آشنا کرد و با این کار تعلیق و جذابیت خوبی برای تماشاگر ایجاد کرد.

در فیلم سرگیجه، کارگردان با استفاده از نمای اکستریم کلوزآپ ، موسیقی و فیلتر رنگی قرمز خبر از حادثه‌ای خطرناک به ما داد.

و فهمیدیم که قرار است فیلم هیجانی ببینیم که شخصیت و محور اصلی اتفاقات آن یک زن هست.

فارست گامپ

در سکانس عنوان بندی ( تیتراژ ) یا آغازین از فیلم فارست گامپ ، کارگردان استفاده هنری دیگری از اشیا می شود تا معنی پِیرنگ و داستان اصلیش را به ما منتقل بکند.

سکانس با چرخش و گردش پری در آسمان شروع میشود که از قضا می آید و روی پای فارست می نشیند.

کاراکتر  هم پر را داخل کتابی که همراهش دارد میگذارد.

“پر” نمادی از آزادگی، رها بودن و در دست باد سپرده شدن هست.

اینکه  زندگی ات را آزادانه بدون سختگیری به دست روزگار بسپری و  اعتماد کنی و بدانی که جای درستی تو را میبرد.

داستانِ این پر در واقع طرحی اجمالی از زندگی فارست هست، که چه طور از یک آدم کاملا معمولی به چهره‌ای ملی تبدیل میشود و حتی به کاخ ریاست جمهوری دعوت میشود.
پر نمادی از شانس و تقدیر هست، یکی از مضامین اصلی در این فیلم.
البته، این سکانس در همین جا به پایان نمیرسد و معنای آن در سکانس پایانی یا همان عنوان بندی پایانی هست که تکمیل میشود.

*

این مطالب از سری مقالات مجموعه آموزش درک و تحلیل فیلم  توسط خانم مرضیه زمانی فروشانی تهیه شده.

برای ورود به کانال تلگرام درک و تحلیل فیلم میتوانید روی همین متن کلیک کنید

برای مشاهده ادامه مباحث از فصول آموزش فیلمسازی و فیلمنامه نویسی اینجا کلیک کنید.

هرگونه کپی برداری از مطالب سایت بدون ذکر منبع و درج لینک عیرمجاز است.

مرضیه زمانی فروشانی

خانم زمانی فروشانی کارشناس ادبیات فارسی دانشگاه علامه و کارشناس ارشد نقد فیلم و ادبیات از بیرمنگام انگلستان هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.

The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا