و دستی که همگان را هدایت میکند / مردی که گریخت
در این مقاله از پرونده روبر برسون به بررسی فیلم «مردی[محکوم به مرگ] که گریخت» یا محکومبهمرگی گریختهاست (Un condamné à mort s’est échappé ou Le vent souffle où il veut, 1956) پرداخته ایم.
و دستی که همگان را هدایت میکند
نگاهی مختصر به فیلم «مردی [محکوم به مرگ] که گریخت»/ 1956/ روبر برسون
مصطفی ملکی
این اثرِ مینیمال آمادهشدن یک زندانی که میخواهد از بند فرار کند را به تصویر میکشد.
سینما مدیومی زیبا برای نمایش چگونگیِ اتفاق افتادن است؛ مخصوصاً با نوعی وسوسهمندی نسبت به کاراکترها و داستان.
در این فیلم، اگرچه فرار کلیت فیلم را تشکیل میدهد، اما به شیوهای قوام مییابد که انعکاسدهندۀ ایمان مسیحیِ شخصیت اول فیلم باشد.
«مردی که فرار کرد» سبک و درونمایههایی که برسون در «خاطرات یک کشیک دهکده» تجربه کرده بود را بهتصویر میکشد و آنها را در «جیببر» نیز ادامه میدهد.
فیلم «مردی [محکوم به مرگ] که گریخت» بر اساس خاطرات «مرد محکوم به مرگی که گریخت»، به قلم آندره دِوینی، یکی از اعضای مقاومت فرانسه، است که از زندان نازیها فرار کرده بود.
همچنین انعکاسدهندۀ تجربۀ شخصی خودِ برسون از زندانی شدن توسط نازیهاست.
داستان از جایی آغاز میشود که «فونتِن»، عضو جبهۀ مقاومت، که بهخاطر منفجر کردن یک پل زندانی شده، سعی دارد تا از ماشینی که او را به سمت زندان میبرد فرار کند.
فونتن، که گوشهای گیر افتاده، متوجه میشود که میتواند با یک سنجاققفلی دستنبندها را باز کند.
و در ادامه برای فرار از زندان با جزئیات تمام نقشههایی را میکشد.
فیلم آمادهسازی او برای فرار، تعاملاش با دیگر زندانیها، آن هم با نجوا و …، تلاش برای پیدا کردن یک زندانی برای همکاری در فرار،
و در نهایت خودِ تلاش برای فرار را بهتصویر میکشد.
برسون و مردی که گریخت
در این فیلم «مردی [محکوم به مرگ] که گریخت» ، تمرکز برسون روی تدوین، میزانسن و قاببندیهاست.
بازیگران و اعمالشان بخشی از این تصویر بزرگ بهحساب میآیند و نه نقطۀ تمرکز فیلم.
برسون احساس میکرد تکنیکهای حرفهای در بازیگری احساسی ناخوشایند و مملو از تصنع را به فیلم هدیه میدهند.
برای اجتناب از این، او نه تنها از بازیگران غیرحرفهای استفاده میکرد، بلکه با آنها آنقدر کار میکرد تا تکنیکهایی که پیش از آن آموخته بودند را نیز کنار بگذارند.
همین باعث میشد تا شاهد نوعی بازی از سوی بازیگران باشیم که در تعریفِ برسونی نزدیک به زندگی واقعی و طبیعیست و از هر غلوزدگی و تصنع به دور است.
برسون، همانطور که خودش بارها گفته، فیلمسازی مذهبیست؛ آن هم با این دید که خدا تمام اعمال انسان را هدایت میکند.
او قصد داشت تا فیلم این رویکرد مذهبی را بدون ارجاعی روشن و واضح به ایمان منعکس کند:
«من باور ندارم که همهچیز در یک فیلم باید آماده مقابل دیدگان مخاطب قرار بگیرد.
شما چیزهایی را بدون شامل کردن آنها وارد فیلم میکنید.
در این فیلم، من سعی کردم تا مخاطب آن اوضاع خاصی که در زندانهای آلمانی در طول دورۀ مقاومت وجود داشت را حس کند؛ حضور چیزی یا کسی که نادیدنیست؛ یک دست که همه را هدایت میکند.»
دیگر مقالات این پرونده درباره روبر برسون را از اینجا بخوانید.
سوالات و نظرات خود را در زیر عنوان کنید.