فیلم لالایی برای سها اثر ستاره کرباسی زادا به جشنواره فیلم و عکس پنج قاره راه یافت. این فیلم از طریق مجموعه دریچه سینما به عنوان پخش کننده‌ی بین‌المللی به این جشنواره ارسال شده بود. جشنواره فیلم و عکس پنج قاره در تاریخ پنج شنبه 1395/11/7 برگزار میشود.
در خلاصه این فیلم آمده است:
شقایق، زن ۲۸ساله ی متاهلی است که روزانه ۳۰۰ عدد قرص آرام بخش استفاده میکند.شقایق و شوهرش روح الله با این موضوع مشکلی ندارند و تظاهر میکنند که زندگی آرام و عاشقانه ای را پشت سر میگذارند. یک روز دختر آنها، سها، بیمار میشود و در حالی که مادربزرگ او در حال تلاش برای رساندن سها به بیمارستان است اما شقایق بدون هیچ نگرانی او را از سر باز کرده و به طبقه ی بالا نزد مادربزرگ میفرستد حال سها در طول روز بدتر شده و تب میکند. مادربزرگ سها را به دکتر میبرد.در غیاب آنها روح الله به منزل می آید و حدود ۲۰ عدد قرص برای مصرف نیم روزی به شقایق میدهد سها همراه مادربزرگ برمیگردد و مشخص میشود وضعیت او بدتر از چیزی است ک روح الله و شقایق تصور میکرده اند و دچار عفونت شده است.شقایق سها را به طبقه بالا نزد مادربزرگ میفرستد.. روح الله سها را به خانه آورده و با اعتراض شقایق مواجه میشود.بنابراین دختربچه را میخواباند و خودش منزل را ترک میکند. مادربزرگ به شقایق برای داروهای کودک سفارش میکند و میرود. ,وقتی خانه خلوت میشود شقایق اعتراف میکند که کودکی تاریکی داشته .در ۱۶ سالگی خانه را ترک کرده و چندسال بعد به روح الله شوهر کنونی اش پناه آورده است.اما روح الله نیز با زن های دیگری به او خیانت میکند. هرچه به شب نزدیکتر میشویم شقایق کم کم مسائل طول روز را فراموش میکند.او حتی به یاد نمی آورد که نام بیماری اش افسردگی مزمن است.سها در خواب ناله میکند..
Shaghayegh is a 28-year-old married woman who consumes 300 sleeping pills daily. Shaghayegh and her husband, Ruholah, have no problem with this, and they pretend that they have a peaceful and romantic life. One day, their daughter, Soha, gets sick. While her grandmother is trying to get her to the hospital, Shaghayegh pays no attention, and sends Soha upstairs to her grandmother without being worried. Soha gets worse and feverish during the day. Grandmother takes her to doctor. Ruholah comes back home and gives 20 pills for a midday consumption to Shaghayegh. Soha comes back with her grandmother and they realize her health condition is worse than what they thought, and she has infection. Shaghayegh sends Soha to her grandmother again. Ruholah brings Soha home but faces Shaghayegh's objection. Therefore, he waits for the kid to fall asleep, and then leaves the house. Grandmother tells Shaghayegh about Soha's medicine and gives her the necessary instruction, and leaves. When the house becomes quiet, Shaghayegh confesses that she had a dark childhood. She left home when she was 16, and few years later married her husband. But he started having affairs with other women. As the night slowly gets closer, Shaghayegh forgets about matters of the day. She doesn't even remember that the name of her sickness is chronic depression. Soha moans in her sleep
