نقد هنری

تیتراژ در سینمای ایران

موضوع تیتراژ سینمای ایران از مباحث مهم اما مهجور مانده در تحلیل‌های سینمایی ما در ایران است.

از عناصر اصلی تشکیل‌دهنده یک فیلم سینمایی که در تعریف آن می‌توان گفت:

فیلمی کوتاه به هدف بیان محتوا و حال و هوای اثر سینمایی و آگاه کردن مخاطب از آنچه که قرار است بر پرده سینما تماشا کند که این القای معنا به کمک هنر گرافیک، عکاسی، حروف‌نویسی و موسیقی اجرا می‌شود.

مهرشاد کارخانی با آگاهی از این نقصان پژوهشی در سینمای ایران   در مستند «تیتراژ در سینمای ایران» به سراغ موضوعی می‌رود که متاسفانه آرشیو کمی نیز درباره آن موجود است و صحبت کردن درباره آن چه از منظر تاریخی و اسناد و چه از منظر پژوهشی و تحلیلی با فقدان منابع رو به رو است و کار را برای پژوهش سخت‌تر می‌کند.

با وجودی این سختی‌ها مستندساز می‌کوشد با کمترین ابزار همچنان اثری درخور تامل بسازد و بر اهمیت تماشای تیتراژ تاکید کند، به طوریکه مخاطب بعد از دیدن این مستند درباره تیتراژ، وقتی از سینما بیرون می‌آید به خودش بگوید:

«دفعه بعدی تیتراژ آغاز و پایان فیلم را از دست نمیدم.»

و همین برانگیختگی نیاز در مخاطب است که در ادامه فیلمسازان و هنرمندان بخش گرافیک را به تکاپوی بیشتری می‌اندازد تا برای ساخت تیتراژ از عناصر زیبایی‌شناسانه و خلاقه بیشتری کمک بگیرند و به این بخش به عنوان جزئی از کل اثر سینمایی خودشان نگاه کنند و آن را جدی بگیرند.

در واقع امروزه در سینمای معاصر به خصوص در بخش فیلم بلند کمتر شاهد اثری درخور توجه و قابل تحلیل هستیم که بتوان آن را به عنوان تیتراژی فاخر و قابل دفاع مورد بررسی قرار داد و ساخت این مستند شاید تلنگری برای فیلمسازان باشد تا این بخش از سینما را جدی‌تر دنبال کنند.

«تیتراژ در سینمای ایران» به صورت سیری خطی از نخستین آثار سینمای ایران شروع می‌شود تا به زمان حال و آثار اصغر فرهادی می‌رسد و در این میان مهرشاد کارخانی با ایده مصاحبه با فیلمسازان، فیلمبرداران و گرافیست‌های عرصه هنر سعی می‌کند از زبان آنان و به صورت ساده و دور از پیچیدگی‌های کلامی تیتراژ را برای بیننده شرح دهد.

با شنیدن صحبت‌های هر کدام از این فیلمسازان متوجه نکته‌ای آموزنده درباره چیستی و اهمیت تیتراژ می‌شویم.

مثلا اینکه تیتراژ خود می‌تواند یک فیلم کوتاه باشد که با مجموعه‌ای از تصاویر یا حروف و گرافیک در تلاش است تا به صورتی مجمل مضمون کلی اثر را به بیننده منتقل کند و مثلا در جایی از این مستند اشاره به تیتراژ ساده فیلم «طبیعت بی‌جان، 1354» سهراب شهید ثالث می‌شود و اینکه مرتضی ممیز، گرافیست این اثر هنری تصمیم گرفته‌است با استفاده از نقطه‌چین و حروفی با نوشتار ساده مخاطب را متوجه کند که قرار است با چه نوع فیلمی مواجه شود،فیلمی از سادگی انسان‌های روزمره که زندگی‌شان همچون این خطوط نقطه چین مرتب، ساده، آرام و به دور از چالش است.

با کلیک روی متن تیتراژ «طبیعت بیجان» را تماشا کنید

یا در فیلم «بلوچ، 1351» که متوجه می‌شویم تاکید فیلمبردار و آغاز فیلم با کلوزآپی از مترسکی روی زمینی بی‌حاصل، بیانگر محتوای کلی اثر است، بلوچی که در پایان فیلم درمی‌یابیم به دلیل جبر جغرافیایی و مشکلانی زیستی همچون آن مترسک زندگی بی‌حاصلی دارد.

با کلیک روی متن تیتراژ فیلم «بلوچ» را تماشا کنید

مستند تیتراژ در سینمای ایران آرشیوی با اهمیت برای سینمادوستان از هر قشر و سلیقه‌ای است. تنها کافی از علاقه‌مندان سینما باشید، این مستند برای شما می‌تواند جذاب و دیدنی باشد به خصوص آثاری که پیش از انقلاب ساخته شده‌اند که می‌توانند برای مخاطب حس نوستالژیکی نیز به همراه داشته باشند و شاید ما را ترغیب کنند تا دوباره این آثار سینمایی را اینبار با درک و نگاهی تازه تماشا کنیم.

این مستند می‌کوشد تا پاسخ برخی سوالات مربوط به تیتراژ را بدهد، سوالاتی از جمله:

کدام آثار سینمای ایران در زمینه تیتراژ موفق‌تر عمل کرده‌اند؟آیا صنعت تیتراژ پیش یا پس از انقلاب 57 پیشرفتی موفقیت‌آمیزی داشته‌است؟ یا برعکس حرکتی رو به عقب و بی‌حاصل را تجربه کرده‌است؟

و البته که قضاوت را تا حدودی به عهده مخاطب می‌گذارد و ما را دعوت به اندیشه می‌کند

نمونه‌ای تحلیلی از تیتراژ:

با کلیک روی متن تیتراژ فیلم «قیصر» را تماشا کنید

از تیتراژهای متفاوت و قابل تامل در سینمای ایران میتوان به تیتراژ فیلم «قیصر، 1348» اشاره کرد که عباس کیارستمی آن را طراحی کرده است:

نماهایی کلوزآپ از بدن خالکوبی شده یک مرد به همراه موسیقی متنی که اسفندیار منفرزاده آن را طراحی کرده‌است، که ترکیبی از ضرب و زنگ زورخانه‌ای است مخاطب را به دنیای لوتی‌ها و قصه‌های مردمان کوچه بازارِطهران قدیم دعوت می‌کند.

قصه‌ای از غیرت مردانه، خشونت‌های خیابانی بر سر ناموس که منجر به درگیری و نزاع و گاهی قتل می‌شود. در‌گیری‌ها، برادرکشی و رفیق‌کشی و در ادامه کسی که به خونخواهی آن کشته شده برمی‌خیزد و انتقام می‌گیرد. قصه ناموس، خیانت، انتقام و مردانگی.

پوستر قیصر از عباس کیارستمی

تصاویری که روی بدن این مرد می‌بینیم نقاشی‌هایی از داستان سیاوش از شاهنامه فردوسی است، قصه مظلوم‌کشی، و به تبع آن خونخواهی و انتقام از خون به ناحق ریخته شده که خودش سرآغاز جنگی تازه و ریخته شدن خون‌های دیگر می‌شود.

وقتی فیلم قیصر را تا پایان تماشا کنیم می‌بینیم در این قصه هم، انسانی(دختری) به جهت تعرضی که به او شده‌است خودکشی می‌کند و در واقع نفس او و نفس انسانیت ظالمانه کشته می‌شود.

و حال برادربزرگترش به خونخواهی او برمی‌خیزد اما شکست خورده و کشته می‌شود و در ادامه برادر دیگر به خونخواهی این دو عزیز قیام می‌کند و دست به کار می‌شود تا حالا او دست به انتقامی خونین بزند،

غافل از آنکه هیچ قتل و کشتاری بی‌پاسخ نمی‌ماند حتی اگر به خونخواهی مظلومی باشد و نهایتا در آخرین قاب از تیتراژ مردی خنجر به دست را می‌بینیم که خود طعمه شکارچی دیگر شده‌است. و این تصویر خبر از قصه‌ای سوگوارانه به مخاطب می‌دهد. قصه مرگ و نیستی.

پس تماشای یک تیتراژ می‌تواند به نوعی، محتوایی کلی از اثری را که قرار است به تماشای آن بنشینیم برای ما روشن کند. و همین مسئله زیبایی‌شناسی و جذابیت فیلم را دوچندان می‌کند.

کاور موزیک متن فیلم قیصر، منبع: وب سایت: discogs

مرضیه زمانی فروشانی

خانم زمانی فروشانی کارشناس ادبیات فارسی دانشگاه علامه و کارشناس ارشد نقد فیلم و ادبیات از بیرمنگام انگلستان هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.

The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

مطالب مرتبط

دکمه بازگشت به بالا