پروندهپرونده روبر برسون

همه برای یکی، یکی برای همه / نگاهی به فیلم «پول»‌

در یکی دیگر از مقالات پرونده روبر برسون به فیلم پول (L’argent, 1983) می پردازیم.

نگاهی به فیلم «پول»‌ محصول سال 1983

اگر با تمام آثار برسون همراه باشیم پول را می‌توان سیلی آخر برسون بر جامعه‌ی امروز دانست.

در این فیلم انسان‌ها در یک بازی دومینو‌وار به‌هم ضربه می‌زنند. و آن کس که از همه ضعیف‌تر باشد، سقوط می‌کند.

در جامعه‌ای که مدام با توحش جنگل‌گونه‌ای روبه‌رو هستیم، آیا این درست نیست که قشر ضعیف-کارگری، قربانیِ اقشار قدرتمند-سرمایه‌داری می‌شوند؟

در این دورِ باطلی که برسون در فیلم به تصویر کشیده فردِ بی‌گناهی قربانی خباثت‌های دو نوجوان ماجراجو می‌شود.

اما برسون با زیرکی این دو نوجوان را مقصر اصلی نشان نمی‌دهد، بلکه تمام افراد یک جامعه ـــ چه آنها که در شغل‌های شریفی مشغول به کار هستند،

چه آنها که در لباس‌ها و عطرهای گران‌قیمت خود سعی در پنهان کردنِ این واقعیت آشکار دارند ـــ را مقصر جلوه می‌دهد.

 

شخصیت های فیلم پول

تمام شخصیت‌های این فیلم بدون شناسنامه و حتی اندکی شخصیت‌پردازی در فیلم حضور دارند، و این ایدئولوژی برسون را نشان می‌دهد نه ضعف او!

او با هوشمندی در زمان ارتکاب جرم تنها دست‌های آنها را به تصویر می‌کشد و با گرفتن هویت آنها در هنگام وقوع جرم، تک‌تک افراد این جامعه را نشانه می‌گیرد.

این دست می‌تواند دست هریک از ما باشد.
ایوان تارگه در این فیلم همان نقطۀ سیبلی است که جامعه نیاز دارد تا با نشان دادن او، خود را بی‌گناه نشان دهد.

او برای پول‌های تقلبی که دو جوانک از طبقه مرفه در بازار خرج کرده‌اند بی‌گناه وارد دادگاه می‌شود.

و در آخر بدون اینکه کسی به ادعای او توجهی داشته باشد با ترحم آزاد اعلام می‌شود.

اما او در واقع وارد زندان دیگری می‌شود که جامعه برای او تدارک دیده است؛ فقر و بیکاری و در نهایت تبدیل شدن به فردی بی اختیار!

امروزه، جامعه برای زنده‌ماندن به فقر نیازمند است. نظام سرمایه‌داری همواره برای پوشاندن جرم خود نیازمند افراد فرودست بوده.

در نگاهی موازی برسون پوزخندی بر کسانی می‌زند که آنچه بر ایوان اتفاق افتاد دوچندان برای آنها رخ می‌دهد؛ آنها در دنیایی که برای خود ساخته‌اند غرق هستند.

دستی که برای قسم دروغ بالا رفته این‌بار در جیب دیگری فرود می‌آید.

و این مردم تنها زمانی به‌یاد دین هستند که بخواهند جرمی را پنهان کنند؛ ارزش‌های دینی_مسیحی دیگر تسکین‌دهنده نیستند.

حتی قهرمان‌ها هم پیشتر مجرم هستند و هرکس به دلیلی جرم می‌کند؛ حتی به اسم کمک به دیگران! اما این مسئله مربوط به ایوان نیست.

آنها دوصدبرابر ایوان گناه‌کارند. اما ایوان به‌اندازۀ آنها پول ندارد تا بی‌گناهی‌اش را بخرد.

نقد فیلم پول

 

بعد از آزادی

ایوان بعد از آزادی هم در زندان (جامعه) راه می‌رود.

و این‌بار دیگر پول در فیلم دیده هم نمی‌شود.

این‌بار انتقام است که او را به سمت جنایت می‌کشاند. برسون عنصر جنایت و خشونت را به‌روش خود نشان می‌دهد.

او خشونت را نشان نمی‌دهد. اما اثر این کُنش که به مراتب قوی‌تر‌ است‌ را به‌تصویر می‌کشد. زن سیلی می‌خورد.

ما به‌جای دیدن سیلی تنها لرزش دستان زن و سرریز شدن کاسۀ قهوه را می‌بینیم.

ایوان قتل را انجام می‌دهد، اما ما تنها رقص تبر را در فضا می‌بینیم و کارگردان به چند لکۀ خون روی دیوار اکتفا می‌کند.

 

و تمام این جنایات سکانسی هستند بعد از شستن لباس‌ها و همراهی ایوان و زن صاحب‌خانه!

تضادی عجیب در این سکانس‌ها به چشم می‌خورد؛ همان دستی که کمک می‌کند، ممکن است روزی تو را هم به قتل برساند.

همان‌طور که کف‌گیر برای جنایت تبدیل به تبر شد، ایوان کارگر هم تبدیل به فردی قاتل شد.

با نگاهی به این سکانس‌ها و در کنار هم قرار دادن این پازل‌ها، این تئوری که همۀ ما مجرم هستیم قوت می‌یابد.

جالب‌تر اینکه موجه‌ترین شخصیت این فیلم افرادی هستند که در زندان محبوس‌اند و مدام در حین دیالوگ‌گویی‌های هم‌سلولی ایوان باید از خود بپرسیم:

« او به چه جرمی در زندان است؟»

برسون در فیلم پول کمتر سخن می‌گفت و بیشتر نشان می‌داد.

اغلب می‌گویند شخصیت‌های او از هم فاصله می‌گیرند و باهم صحبت نمی‌کنند و سرد و منزوی هستند.

اما می‌توان کمی هم پا را فراتر گذاشت؛ برسون با تکرار پس‌زمینه‌های سبزِ کدر و اسباب و اثاثیه و لباس‌های به رنگ آبی سرد، این دل‌مردگی و سردی را موتیف‌وار تکرار می‌کند.

شاید زندان در این فیلم محترمانه‌ترین مکانی‌ست که می‌بینیم؛ همانطور که هم سلولی ایوان می‌گوید:

« آدم‌های اینجا عذاب وجدان ندارند.»

در نهایت شاید از تک‌تک اسکانس‌ها همانند پوستر فیلم خون می‌چکد.

شاید به قول اروین یالوم:

« قربانی،قربانی تولید می‌کند.»

در دنیایی که تنها راه تکامل‌اش فقط از راه نابودی ضعفا توسط قدرتمندان است،

بی‌شک پول تبدیل به آلت قتاله‌ای خواهد شد که انسان‌ها را علیه هم و در مقابل هم قرار می‌دهد.

و ما تنها زمانی می‌توانیم این چرخه را از بین ببریم که به قول خودِ برسون نیازی به گرفتن انتقام نباشد.

 

دیگر مقالات این پرونده درباره روبر برسون را از اینجا بخوانید.

سوالات و نظرات خود را در زیر عنوان کنید.

یک فیلم یک زندگی

مروری بر تاریخچه سینما مرور سینمای کشورها مرور آثار روز سینما تلفیق شعر و موسیقی با سینما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.

The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

مطالب مرتبط

دکمه بازگشت به بالا