بررسی معنای برف در نقاشی
نگاه کردن به نقاشی های برف به چه معناست؟
امروزه آثاری که ردی از رنگ سفید را به تصویر می کشند و زمانی مترادف با فصل سرما بودند ، حسرت زمستانی را که هرگز فرا نمی رسد ، برمی انگیزند.
زمستان گذشته ، در روزی که دما در ظهر به 66 درجه فارنهایت می رسید ، روی دیوار موزه ویتنی ، نقاشی برف را دیدم.
نه فقط برف: “The Trapper” (1921) ساخته راكول كنت نیز یك مرد تنها را به تصویر می كشد.
یک سگ کوه ها ، ابرها و آسمان ؛ یک نیمه ماه کم رنگ اما برف همراه با سایه های آبی رنگی که روی آن چسبیده بودند ، گریبان من را گرفت.
در اتاق کم نور (به نظر می رسد تاریکی آن با تابش خورشید بیش از حد روشن می شود) کل نقاشی به نظر می رسد.
و نمی توانستم جلوی نگاه کردن را بگیرم و زمستان 2019 ثابت شد که یکی از گرمترین گرمترین زمستان هایی بود که طی آن فقط 4.8 اینچ برف بارید.
در اثر نقاشی کنت تصور می شد که می توان تصویری از یک عزیز از دست رفته را کشف کرد:
شناخت ، سرخوشی ، غم و اندوه.
با این حال من فقط چیزهای بیشتری می خواستم. دخترم آن روز صبح از من پرسیده بود که آیا دوباره برف می بارد؟
من می دانستم که چنین خواهد شد ، اما همچنین می دانستم که ، اینجا و جاهای دیگر ، برف کمتری می بارد.
در شمال اروپا جشنواره برف لغو شده بود.
برف در نقاشی های قدیمی
هنرمندان حداقل از قرن پانزدهم میلادی که صحنه های زمستانی در کتابهای روشن ساعت ها ظاهر می شدند ، برف را به عنوان سوژه درآوردند.
مشهورترین آنها ، “فوریه” ، از حدود 1412-1416 و معمولاً بیشتر به روستایی تر از برادران لیمبورگ هلندی ، پل ، نسبت داده می شود ، که اثری نفیس است:
برف که بر روی پای گوسفندان ، کبوترخانه ، کندوهای عسل استراحت می کند.
تعجب آور نیست که بیشتر نمونه های اولیه مربوط به اروپای شمالی است ، از جمله برجسته ترین اثر Pieter Bruegel the Elder “شکارچیان در برف” از سال 1565.
در آن زمان نقاشان ایرانی و هندی نقاشی منظره مشاهده ای انجام نمی دادند ، اما ناوینا نجات حیدر ، متصدی مسئول هنر اسلامی در مت ، در چندین تصویر قرن پانزدهم برای شعر حماسی فارسی “شاهنامه” به برف اشاره کرده ( حدود 977-1010 م.) که توسط فردوسی سروده شده.
از جمله طوفانی که یک جادوگر طوفانی را برای غرق شدن ارتش ایران به وجود می آورد.
در ژاپن ، برف در چاپ بلوک های چوبی موضوع و نماد بود ، جایی که کاغذ واشی گاهاً خالی می ماند تا زمینه سفید ایجاد شود.
به نظر می رسد آثار هنری از جمله اینها ممکن است کاملترین سابقه فرهنگی را در مورد چگونگی زندگی انسان ها با برف و بارش برف ارائه دهند.
این آثار همچنین به ما ثبت احساسی مانند – کوچکی ، تعالی ، پیشگویی ، آرامش – که برف برانگیخته است می دهند.
ایوان شیشکین در “در شمال وحشی” (1891) نوعی وحشت طیفی را با یک درخت پوشیده از برف به ذهن متبادر می کند.
در کتاب “صبح بعد از برف در کویشیکاوا در ادو” از کاتسوشیکا هوکوسای (حدود 1830 تا 32) ، جایی که به نظر می رسد غرفه چای در یک چشم انداز پوشیده از برف شناور است ، جهان به آرامش می رسد.
درخشش در مناظر مورین گالاس با برف ، مانند “طوفان یخی ، ایستون (با رابرت)” (2015) ، با تنهایی آنها سازگار است ، ساختارها ، در صورت وجود ، غیرمردم و بدون پنجره ، مثل اینکه دنیای مادی داشته باشد بدون ما به یک کل منسجم مهر و موم شده است.
رنگ برف در نقاشی
در تغییر نحوه رنگ آمیزی برف ، هنرمندان نحوه درک ما از آن را تغییر دادند.
امپرسیونیست ها ، که در یک سری زمستان های فوق العاده سرد زندگی می کنند ، چشمان خود را برای تعامل بین برف ، نور و رنگ آموزش می دهند ، و انواع انعکاس ، تابش خیره کننده و سایه را نشان می دهند.
کلود مونه بیش از 100 صحنه برف را نقاشی کرد. “دزدکش” او ، که از سالن پاریس در سال 1869 به دلیل اینکه بیش از حد خسته کننده بود رد شد ، اکنون یک شاهکار محسوب می شود.
این هنرمند از رنگ آبی در سایه ها در اثر استفاده کرد.
طولی نکشید که استفاده از سایه های آبی امری عادی شد ، به طوری که کنت می توانست در مورد “دوست داشتن سایه های آبی ، دوست داشتن فرم هایی که آنها را ایجاد می کند و اعماق فضا که رنگ آبی آنها را منعکس می کند” صحبت کند.
پنجاه سال پس از مونه ، واسیلی كاندینسكی در “منظره زمستانی” 1909 خود به سختی از سفید مرئی استفاده كرد تا برف زیر غروب آفتاب را نشان دهد – این رنگ از رنگ های صورتی ، آبی ، زرد ، سبز و حتی سیاه است.
در این نقاشی ها ، مانند بسیاری از هنرها ، به تصویر کشیدن ماهیت چیزی مستلزم خیانت در مشخصات آن است.
در عین حال ، کیفیت رنگ – تراکم ، روان بودن ، قابلیت لایه لایه شدن – می تواند آن را ذاتاً تقلیدی از واقعیت برف کند ، مانند برجستگی های قابل مشاهده در براش کاری گالاس.
به نظر می رسد در نقاشی مغناطیسی پیتر دویگ در سال 1994 “Cobourg 3 + 1 More” ، برف در جلوی بوم می بارد ، و شما را مجبور می کند که از طریق آن به تصویر تار پشت آن بپیچید و “تقریباً به عنوان صفحه یا حجاب حافظه “همانطور که آدریان سرل منتقد در سخنرانی سال 2017 در مجله کریستی این مطلب را اظهار داشت.
نقاشی های Doig ، که تا حدی در کانادا بزرگ شده ، صحنه های برفی خود را از عکس ها و همچنین حافظه ترسیم می کند.
اما برای دیگر هنرمندان ، دشواری جسمی نقاشی در هوای کاملاً ناخوشایند به عنوان یک آزمایش مقاومت ، قدرت و شاید مردانگی تلقی می شد.
یک رهگذر یک بار نگاهی اجمالی به مونه ، که نه تنها زمستان های فرانسه بلکه اسکاندیناوی را رنگ آمیزی می کرد ، در محل کار در سرما ، با گرم کننده پا ، دستکش و سه کت کامل ، هنگام مطالعه همانطور که امپرسیونیست ها آن را نامیدند ، effet de neige است.
وی برای نقاشی در خارج از خانه در آلاسکا ، در سال 1920 در “Wilderness” ، “مجله ماجراجویی آرام” خود ، نوشت:
“کاری کاملاً سرد بود – برای خم شدن در برف. از طریق زانوی خم شده خون به آرامی می رود ، پاها بی حس می شوند ، انگشتان سفت می شوند. “
کار توسط کابین گرم اطراف و خود برف قابل تحمل شد ، “خوابیده در اعماق و سبک و بیش از همه – حتی بالای درختان – یک لذت”.
من خودم را در این کلمات می شناسم ، که اشتهایی را برای چالش برف نشان می دهد.
مقاومت در برابر بی تفاوتی طبیعت می تواند نیرو آور و همچنین اصلاحی باشد.
وقتی برف شما را خسته و کور می کند ، می تواند احساس خصمانه ، شخصی داشته باشد. در حالی که هرگز اینطور نیست.
نوشته آمی والدمن
برای مطالعه دیگر نقدهای نقاشی دسته بندی نقدها را ببینید.