آخرین مصاحبه کارگردان بلژیکی ، مادربزرگ موج نو سینما
آخرین مصاحبه ی آنیس واردا مادربزرگ موج نو سینما با روزنامه گاردین در سال ۲۰۱۹ انجام شد.
“تمام عمر برای سینمای رادیکال جنگیدم.”
مترجم: سمانه یداللهی
آنیس واردا در سال 1928 در بلژیک متولد شد. کارش را با عکاسی آغاز کرد و سپس به فیلم سازی مشغول شد.
او اولین فیلمش، “قله های کوتاه” را در سال 1955 ساخت و از همان فیلم اول برای رسیدن به ساختاری نو در فیلم سازی تلاش کرد.
در اواخر دهه ی 1950، موج نوی سینمای فرانسه به راه افتاد و لقب “مادربزرگ موج نو” به آنیس واردا داده شد.
او در طول زندگی اش فیلم ها و مستندهای بسیاری درباره ی افراد واقعی اجتماع و زنان ساخت.
قله های کوتاه، کلئو از 5 تا 7، خوشه چینان و من، یکی آواز می خواند یکی نه، شادی و سواحل آنیس از مهم ترین فیلم های او هستند. آنیس واردا در سال 2019 در پاریس درگذشت.
مصاحبه ی زیر، منتخبی از مصاحبه ی سال 2018 آنیس واردا با اوئن مایرز است.
چه چیزی الهام بخش اثر شما است؟
برای من اغلب واقعیت الهام بخش است. فیلم های بسیاری را با مردم ساده ساخته ام.
اولین فیلم من، قله های کوتاه، با ماهیگیران ساخته شد. و زمانی که فیلم خوشه چینان و من را ساختم، دست گذاشتن روی اتلاف بزرگ و باورنکردنی جامعه مان بسیار اهمیت داشت.
از این که شما را یک پیشگام موج نو می خوانند چه حسی دارید؟
“مادر بزرگ موج نو”!
به نظرم بامزه است. چون من سی سال داشتم! تروفو چهارصد ضربه را ساخت و گدار از نفس افتاده را.
اما من این کار را پنج سال قبل با اولین فیلمم، قله های کوتاه، انجام داده بودم.
زمانی که جوان تر بودم، مردم داشتند روش جدیدی برای نوشتن ابداع می کردند_جیمز جویس، همینگوی، فاکنر. فکر کردم باید ساختاری برای سینما پیدا کنیم. برای سینمایی رادیکال جنگیدم و تمام عمر به این کار ادامه دادم.
برای شما گفتن داستان هایی درباره ی زنان اهمیت دارد؟
خب…کلئو یک زن است. اما می دانید، من با زن های بسیاری بر سر حقوق زنان جنگیده ام.
فیلمی درباره ی حقوق زنان ساختم. یکی می خواند، یکی نه. اما نمی توانیم بگوییم “ما برنده شدیم، همه چیز تمام است”.
چرا که کشمکش بر سر حقوق زنان ادامه دارد. به آرامی در حال بهتر شدن است.
امروزه به جشنواره ها می گویند:” باید هیئت انتخاب نیمی زن و نیمی مرد باشند.” چرا باید هیئت انتخاب جشنواره ها، تنها از میان مردان برگزیده شوند.
تکنولوژی چه تاثیری بر فیلم سازی شما گذاشته است؟
سال 2000، سال تغییر قرن بود و من هم به نوعی زندگی ام را تغییر دادم.
دوربین های کوچک دستی را کشف کردم و شروع کردم به درک این که می توانم به تنهایی فیلم برداری کنم.
خوشه چینان و من را این گونه ساختم. وقتی به مردمی نزدیک می شوید که چیزهایی را می خورند که روی زمین پیدا می کنند، نمی توانید همراه یک گروه بزرگ باشید. نمی خواستم این مردم را بترسانم.
من فرد محتاطی هستم، اما می توانم کارهای دیوانه واری کنم.
برای نمایشگاه دوسالانه ی ونیز 2003، یک سه گانه ی عکس بزرگ به نام پاتاتوپیا ساختم. متخصص سیب زمینی های قلبی شکل شدم.
برای افتتاحیه، لباسی به شکل سیب زمینی که از صمغ ساخته شده بود پوشیدم. می خواستم بقیه متوجه من شوند.
حالا به خاطر موهایم مورد توجه هستم. موهایم باید سفید باشند، و من با اضافه کردن رنگی دیگر کمی فانتزی اش کردم. این طور شد که لقب پانک را به من دادند.
زمانی که نوه هایم کوچک تر بودند من را “مامیتا پانک” صدا می کردند. گاهی کارهایی می کنم که زیاد صحیح نیستند، چون دارم به نوعی جسارت به خرج می دهم.
فیلم ولگرد یک فیلم پانک ضدفرهنگ است…
نه، ولگرد پانک نبود. ولگرد درباره ی مردم در جاده بود. بازیگر اصلی، ساندرین بونر، حتی هجده سال هم نداشت.
بسیار با استعداد و ذاتا سرکش بود. خوشحالم. چرا که فیلم ولگرد درباره ی این موضوع بسیار رئال بود:” زمانی که هیچ چیزی ندارید چگونه رفتار می کنید؟ کجا می روید؟ با خشمتان چکار می کنید؟”
فیلم ولگرد پول ساز شد. اما هیچ کدام از فیلم های دیگر من هرگز پول ساز نشدند.
در این مورد چه حسی دارید؟
متاسفم. من باید جوری فیلم بسازم که حس می کنم. هرگز از یک رمان معروف اقتباس نکردم.
به ندرت با بازیگران معروف کار می کنم. یک بار از کاترین دونوو در فیلمی به نام موجودات استفاده کردم.
این بزرگ ترین اشتباهم بود! من ارتباطی با موفقیت ندارم. من با فیلم ساختن ارتباط دارم.
اسکار افتخاری ام را با لذت و تواضع دریافت کردم. دانستن این که من در هالیوود به عنوان یک فیلم ساز موجودیت دارم، جذاب بود. با این که هرگز فیلم موفقی در گیشه نساختم.
بهترین توصیه ای که به شما شده چه توصیه ای است؟
ملاقات با براسایی عکاس را به یاد می آورم. عکاس جوانی بودم.
براسایی گفت:” عجله نکن، به چیزها نگاه کن. با دقت نگاه کن.”
از این ایده خوشم آمد. این که همه چیز درباره ی اجرا نیست، بلکه درباره ی چیزی است که قبل از گرفتن عکس در ذهن دارید.
دوست دارید چگونه در یاد بمانید؟
دوست دارم به عنوان فیلم سازی در یاد بمانم که از زندگی، که شامل درد هم می شود، لذت برد. این جهان، جهان بسیار وحشتناکی است. اما من معتقدم هر روز باید جذاب باشد. هر اتفاقی که در روزهای من می افتد، مثل کار کردن، ملاقات با مردم، گوش کردن…متقاعدم می کند که زنده بودن ارزشش را دارد.
منبع:
TheGuardian.com
برای آگاهی از آخرین خبرها
ایمیل خود را وارد کنید
رایگان