چگونه فیلم ببینیم/ مشاهده و قضاوت
به گزارش دریچه سینما؛ پوریا یزدانی؛ هیچ فرقی ندارد كه ما بینندهی عادی سینماییم، منتقد یا دانشجوی سینما هستیم. فیلم را تماشا میكنیم كه سرگرم شویم یا عالم سینما برای ما چیزی ورای سرگرمی است و آن را خیلی جدی میگیریم. در هر صورت بعد از مشاهدهی یك فیلم، احتمالاً نخستین كاری كه انجام میدهیم، داوری و قضاوت كردن دربارهی آن است. اما باید دانست كه اگر چهارچوب هر رسانهای را نشناسیم و بدون شناخت دقیق و درست دست به قضاوت بزنیم، درواقع با هرنوع قضاوت و اعلام مواضعی، در حقیقت خودمان را در معرض قضاوت دیگران قرار دادهایم. اما اگر مناسبات و چهارچوبهای مختلف سینما و فعل و انفعال فیلم دیدن و ضرورتهایش را بشناسیم، داوری ما دربارهی فیلمها بیدروپیكر نخواهد بود و چه بسا قضاوتی نزدیك به حقیقت باشد.
بنابراین خوب است در ابتدا بدانیم كه هنگام تماشای یك فیلم به چه عناصری باید توجه كرد تا درك و داوری درستی دربارهاش داشته باشیم.
تمركز بر درونمایه
درونمایه، فكر اصلی، پیام فیلم و یا نكتهای كه كلیت یك اثر سینمایی، یك رمان یا یك نمایش را در برر بگیرد، اصطلاحاً درونمایهی آن اثر نامیده میشود؛ هرچند تعریف درونمایه چیزی فراتر از اینهاست. سیدنی لومت كارگردان سرشناس معتقد است «درونمایهی فیلم، یعنی حرفی كه فیلم میزند؛ تعیین میكند كه چگونه باید بازیگران را برای آن فیلم انتخاب كرد، چگونه باید تماشایش كرد، چگونه تدوین شود، چه نوع موسیقی لازم دارد، چطور باید تمام اینها را با هم تركیب كرد، فیلم، چه نامی داشته باشد و اگر تهیهكننده خوبی داشته باشد؛ چگونه باید یك فیلم را اكران كرد. درونمایهی یك فیلم نشان میدهد كه چگونه باید آن را ساخت.»
یك فیلمساز ممكن است بر روی ایدک خاصی تمركز كند اما دقیقاً باید روی یكی از این چهار عنصر تأكید كند: (۱) طرح داستانی، (۲) تأثیر حسی یا حال و هوای فیلم (۳) شخصیت و (۴) سبك یا بافت فیلم. یادمان نرود كه مفهوم گستردهتری از درونمایه به ما كمك میكند تا بتوانیم فیلمهایی با طیف وسیعی را ببینیم و مورد بررسی قرار دهیم: از تلقین (۲۰۱۰) ساختهی كریستوفر نولان تا درخت زندگی (۲۰۱۱) از ترنس مالیك و از دختری كه با آتش بازی كرد (۲۰۰۶) ساختهی دنیل آلفردسون تا ساعات تابستانی (۲۰۰۸) از اولیویه آسایاس.
تمركز بر طرح داستانی
در داستانهای حادثهای و آثار كارآگاهی، فیلمساز بر روی طرح داستانی متمركز میشود و برایش مهم است كه چه اتفاقی رخ میدهد. عموماً هدف چنین آثاری گریختن از ملال و یكنواختی زندگی روزمره است، بنابراین كنشها در این نوع فیلمها هیجانانگیز است و ریتم تندی دارد. شخصیتها، اهداف و تأثیرات حسی و عاطفی تابع رخدادها و حوادث هستند و نتیجهی نهایی اهمیت دارد. اگرچه كه رخدادها و نتیجهی نهایی مهم هستند اما این اهمیت صرفاً در چهارچوب خاص داستانی كه روایت میشود؛ قرار میگیرد و بیرون از آن، دارای چندان اهمیت طبیعی نیستند. درونمایهی چنین فیلمهایی را به بهترین شكل میتوان در خلاصهی طرح داستانشان ملاحظه كرد. فیلمهایی مانند مرد عنكبوتی ۲(۲۰۰۴) ساختهی سم ریمی یا آثار جیمزباندی اینگونهاند…